موفقیــــــت
عزت نفس =
آمال و انتظارات
به اعتقاد جیمز هرچه به موفقیت بیشتری دست یابیم و هر چه انتظارات ما کمتر باشد عزت مابیشتر خواهد بود ما میتوانیم با موفقیت هر چه بیشتر در جهان با کاستن از آمال و آرزوهایمان احساس بهتری از خویشتن در دنیا پیدا کنیم
۵- عزت نفس یک احساس عاطفی و عشق و محبتی است که شخص بر احساس ارزش و اهمیتی برای خود قائل است نسبت به خود احساس میکند این احساس در دوران کودکی آغازمیشود وبه ما این توانایی را میدهد که خود را علی رغم اشتباهات و شکست ها یمان با اهمیت و با ارزش دانسته مورد قبول و تأیید قرار دهیم و با این تأیید بتوانیم تشخیص دهیم که شخصاً قدرت داشته و میتوانیم مسئولیت اداره زندگی خود را به دست بگیریم (نینوائی ۱۳۷۲)
۶- “اسلامی نسب ” نیز به نقل از “برنارد ” “ولز” و “پترسون ” اعتماد به نفس و عزت نفس را اینگونه تعریف میکند “اعتماد به نفس “حس عمومی از نظارت خود ومحیط است و به اثر بخشی (خود کارایی ) نزدیک است در حالی که عزت،بیشتر حس عاطفی از قبول کردن امور میباشد (اسلامی نسب، ۱۳۸۶)
تعریف و تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس : روزنبرگ بین اعتماد به نفس وعزت نفس تفاوت قائل شده است و چنین میگوید: این دو مفهوم با هم تفاوت دارند اگر چه در بعضی مواقع با یکدیگر استفاده میشوند اعتماد به نفس اساساً به انتظار غلبه موفقیت آمیز بر چالشها و رفع موانع اطلاق می شود ویا به طور کلی بر این باور اشاره دارد که شخص میتواند امور رامطابق خواسته های درونی خویش پیش برد از سوی دیگر عزت نفس بر حرمت و احساس خود ارزشمندی دلالت میکند (استادی ،۱۳۷۶)
منشاء عزت نفس:
۱- دوران اولیه زندگی : عزت نفس ، ریشههای درخت انسان است که وظیفه تهیه غذا ی لازم را بر عهده دارند .پدرو مادر اولین نیاز قابل دسترس جهت تقویت ریشههای عزت نفس هستند آن ها با اولین ارتباط با نوزاد خود و قبول او ،عکس العملهای او ،با در آغوش کشیدن های بی شمار ونوازش های مداوم و با تحسین و تشویق های کلامی و عملی وخلاصه با قبول صددرصد او مواد غذایی اولیه را در اختیار ریشههای وی قرار میدهند (نینوائی، ۱۳۷۲)
۲- طبق نظر راجرز ، احساس عزت نفس در اثر نیاز به نظرمثبت به وجود میآید .نیاز به نظر دیگران شامل بر خورد های گرم و محبت آمیز ،احترام و صمیمت و پذیرش و مهربانی از طرف محیط به خصوص اولیاءکودک است را جرز معتقد است که کودک از همان اوان زندگی محتاج به محبت و مهربانی دارد و اگر اولیا ء به طور مشروط محبت ابراز دارند یا نظر مثبت دهند کودک تجربه هایی را که با خود پنداره اش هماهنگ نباشد انکار میکند وبه نظر راجرز اصل و ریشه خود پنداری و عدم ثبات و هماهنگی در آن به کوشش طفل برای کسب و حفظ محبت است (نینوائی ،۱۳۷۲)
به طور کلی منشاء عزت نفس رامی توان باسه شرط ارائه کرد ۱-پذیرش کامل یا تقریباً کامل از طریق والدین ۲- مشخص کردن دقیق محدود اعمال آن ها .۳- احترام زیادی در اعمال فردی وجودداشتند.
نظریه مختلف در مورد عزت نفس
واکنش وارزیابی ونظر دیگران : بسیاری ازنظریه پردازان معتقدند که اعتماد به نفس ناشی از باز خورد های دیگران میباشد وبه تدریج که افراد رشد میکند توجه بیشتری نسبت به قضاوت های دیگران درباره خود نشان میدهند اعتماد به نفس هر شخص انعکاسی از ارزیابی های دیگران میباشد اگر این ارزیابی ها تحقیر کننده و ناپسند باشد فرد خود را به همان نظر می نگرد وخود را ناچیز وبی ارزش می پندارد وبالعکس . وقتی عزت نفس بالا باشد فرد میزان فعالیت خود را افزایش میدهد.(استنگ، ۱۹۹۹).
ادراک خویشتن: از ماکسول مالتز، که در این باره میگوید :اعتماد به نفس باتجربه کردن موفقیت ایجاد می شود وقتی کاری را برای نخستین بار شروع میکنیم در نتیجه اش آن قدر اطلاعی نداریم علتش این است که موفقیت را تجربه نکرده اند در واقع باید گفت که موفقیت تولید موفقیت میکند حتی یک موفقیت کوچک میتواند قدمی برای موفقیت های بعدی باشد.(قراچه داغی ،۱۳۷۵) .
نظریه ثبات خود:”کوپراسمیت ،۱۹۶۷” قویترین دلیل برای ثبات عزت نفس رابراساس همبستگی ۷۰% بین نمرات عزت نفس در مدت سه سال ارائه داده است ونتیجه میگیرد که عزت نفس یک قضاوت نسبتاً پایداراز جانب فرد است اودر این باره میگوید:
یافته های ما این فرض رابه میان می آورد که درزمان کودکی فرد به یک ارزشیابی کلی از ارزش خودمی رسد در این دوره چندساله نسبتاً ثابت وبادوام می ماند.
نظریه ارتقای خود “ماسن” : بر خلاف کوپر اسمیت معتقد است که عزت نفس همیشه ثابت نیست او ادعا میکند که آزمودنی های کوپر اسمیت ، بچه های دبستانی ۱۲- ۱۰ ساله بودند واین دوره ای است که در آن مفهوم خود نسبتاً پایدار به نظر میرسد اما آغازدوره نوجوانی و دوره دبیرستان ظاهراًً سبب وقوع تغییرات بالقوه وچشمگیرمی شود شاملو نیز در این زمینه میگوید : خودپنداری همیشه قابل تغییرات است و در واقع بر اثر رابطه شخص با محیط وتصویر او از وجودخودش دائماً در حال تغییرات است ولی این تغییرات در دوران کودکی خیلی زیاد تر از دوران بزرگسالی است گرچه خود پنداری متغیر است که این درعین حال نیز سعی دارد که حالت ثبات خود را نگهدارد .
در رفتار افراد بیشتر ثبات ویکنواختی وتوالی قابل ملاحظه ای موجود است این حالت حتی هنگامی که شخص خود را کم ارزش وحقیر می پندارد نیز وجود دارد وآنچه را که با خود پنداره او توافق ندارد قبول نمی کند وبه خصوص موقعی که “خود ” در شخص به خطر می افتد به شدت در مقام مقاومت در مقابله بر میآید از تغییر پذیری احترازمی جوید بالعکس در محیط آرام وبی خطرتجارت تازه می طلبد ومیل دارد که تغییر مطلوب در خود ایجاد کند.(شاملو سعید)
نظر “فیتن” درباره عزت نفس : افراد دارای عزت نفس پایین در مقایسه با افراد دارای عزت نفس بالا مشکلات روان شناختی بیشتری نشان میدهند.(فیتن)
ابعاد عزت نفس
“پوپ،۱۹۸۸”پیشنهاد نمود که بهتر است عزت نفس رادر پنج بعد در نظر بگیریم “اجتماعی ،تحصیلی ،خانوادگی ،جسمانی وکلی در نظر بگیریم.
عزت نفس اجتماعی :این حیطه احساس فرد را درمورد خود به عنوان یک دوست برای دیگران در برمی گیرد آیا افراد اورادوست دارند برای عقایدش ارزش قائل اند واو رادرفعالیت خود شرکت میدهد وآیا از روابط با دیگران احساس رضایت میکنند فردی که نیازهای اجتماعی اش برآورد ه شود احساس خوبی در این حیطه دارد مطالعات انجام شده در این مورد همگی دال بر این است که مسائل اجتماعی بر شخصیت انسان تاثیر میگذارد مثلاً اگر شخص یک افتخار اجتماعی سبک نماید وبدین وسیله به مرتبه بالاتری ارتقا یابد انتظار می رود که عزت نفس بیشتری مییابد زیرا ممکن است دیگران اورا تحسین کنند وارزیابی که شخص ازخود میکند مستلزم ارزشیابی دیگران از اوست وهمین مسئله ارتباط بین موقعیت های اجتماعی وعزت نفس رابه طور مستقیم آشکار میسازد.(یاسایی،۱۳۷۶)
عزت نفس تحصیلی : این حیطه باارزشیابی فرداز خود به عنوان یک دانش آموز یا دانشجو سر وکار دارد به طور کلی می توان گفت که اگر یک فردمعیارهای پیشرفت تحصیلی رابرآورده سازد که طبیعتاً این معیارها توسط خانواده ،دوستان ،مدرسه ومعلمان شکل گرفته اند ودرنهایت باعث می شود عزت نفس تحصیلی فردثبت تلقی شود .