۲-۱۶-۱- نظریّه های شناختی شخصیّت:
نظریّه جورج کلی که به عنوان یکی از نظریّه های شناختی شخصیّت شناخته شده محور بحث او این است که انسان از یک سو موجودی است عقلانی و دارای شناخت، و از سودی دیگر موجودی است که برای تعبیر و تفسیر رویدادهای زندگی خود از سازه هایی که خود میسازد استفاده میکند. هر انسان از نظر کلی دانشمندی است که عاقلانه و با روش علمی خاص خود پدیده ها را تعبیر و تفسیر میکند. طبعاً چون شیوه های شناخت افراد با هم متفاوت است تعبیر و تفسیرهای گوناگونی هم از زندگی و جهان اطراف خود دارند. کلی این ســازه ها را به عینــک های متفــاوتی تشبیه می کنــد که هر فــرد جهان بیرون را که در واقع یکی است از پشــت عینک خود به رنگ خاصّی می بیند.کلی توجیه خود را از تعبیر و تفسیر افراد در مورد جهان خارج طی یک اصل موضوعۀ بنیادی و ۱۱ اصل تبعی توضیح میدهد. اصول تبعی کلی عبارتند از: اصل تبعی ساختمانی، یعنی شخص رویدادها را با تفسیر کردن تکرار آن ها پیشبینی میکند. اصل تبعی فردیّت، یعنی افراد در ساختن رویدادها با یکدیگر تفاوت دارند. اصل تبعی سازمان، یعنی هر شخص مشخصاً برای راحتی در تصور و درک رویداد، سیســتم ساختن سازههای خاصی را در خود شکل میدهد که بین آن سازهها روابط ترتیبی و سلسله مراتبی وجود دارد. اصول دیگر و اصل تبعی دوگانگی، اصل تبعی انتخاب، اصل تبعی گستره، اصل تبعی تجربه، اصل تبعی نوسان، اصل تبعی خرد کردن، اصل تبعی اشتراک، اصل تبعی جامعه جویی نام داشت (http://mohsenazizi.blogfa.com).
۲-۱۶-۲-.نظریه های تیپ شناختی شخصیّت:
معروفترین این نظریه ها متعلق به کره حمر آلمانی و دیگری شلدون آمریکائی است که مبنای کار خود را ارتباط ویژگیهای جسمی با خصوصیّات شخصیّتی قرار دادهاند که ریشه در کارهای بقراط یا جالینوس حکمای قدیمی یونان دارد.. کرچمر با بهره گرفتن از فنون «انسان سنجی جسمانی» انسانها را به سه تیپ ضربه تنان، لاغر تنان و سنخ پهلوانی تقسیم کرد. بر اساس نظریه کره حمر به هر یک از این سه سنخ جسمی یک نسخ روانی مربوط می شود مثلاً ضربه تنان از نظر روانی ادواری خوی یعنی از نظر خلق و خو بدون ثبات و متلون المزاج اند؛ لاغرتنان از نظر روانی اسکینروئید خوی اند یعنی شخصیّتی گسسته دارند و درونگرا هستند و بالاخره سنخ پهلوانی از نظر روانی صرغ واره هوی هستند یعنی محتاط، محافظه کار و کند هستند. شلدون به تحقیقات تیپ شناسی خود علمی تر و عینی تری داد. او انسانی را به سه تیپ اکتومورف که از جنبههای سلسلۀ عصبی غلبه دارند. اکتومورف که از نظر جنبههای سلسلۀ عصبی غلبه دارنــد. مزومــورف که در آن ها غلبــه با استحکام عضلانی و استخوانها است و اندوموروف که جنبههای احشائی و شکمی در آن ها غالب است تقسیم کرد. مهمترین انتقاد این نظریه های تیپ شناسی این بوده است که اگر یک تیپ جسمی به عللی چون بیماری، یا تغذیه تغییری از نظر جسمی پیدا کنند، تکلیف خصوصیات شخصیّتی آن ها چه می شود (سیف،۱۳۹۰).
۲-۱۷- نظریه های شخصیت فروید(سطوح شخصیت):
۲-۱۷-۱- غرایز :
غرایز باز نمایی های ذهنی محرک هایی هستند که از درون بدن سرچشمه می گیرند. غرایز زندگی درخدمت بقا هستند وبه شکل انرژی روانی به نام لیبیدو آشکار میشوند. غرایز مرگ سایق ناهشیار به سمت تباهی ،نابودی وپرخاشگری هستند.سه ساختار شخصیت نهاد،خود وفراخود هستند. نهاد،عنصر زیستی شخصیت،مخزن غرایز ولیبیدو است.نهاد طبق اصل لذت عمل میکند.خود،عنصر منطقی شخصیت،طبق اصل واقعیت عمل میکند .فراخود،جنبه اخلاقی شخصیت،از وجدان – رفتارهایی که کودک به خاطر آن ها تنبیه می شود- وخود آرمانی – رفتارهایی که کودک به خاطر آن ها تحسین می شود- تشکیل می شود.خود بین درخواست های نهاد،فشار های واقعیت،و احکام فراخودی میانجی گری میکند(شولتز و شولتز،۱۳۸۶)
۲-۱۷-۲- اضطراب :
اضطراب زمانی ایجاد می شود که خود زیاد تحت فشار قرارگرفته باشد.فروید سه نوع اضطراب رامطرح کرد:اضطراب واقعی،اضطراب روان رنجور واضطراب اخلاقی.اضطراب واقعی ترس از خطرات ملموس در زندگی عملی است- مثلا ترس از طوفان،زلزله و…- اضطراب واقعی رفتار ما را برای گریختن ازخطرهای واقعی و محافظت کردن از خودمان هدایت میکند. اضطراب روان رنجور در کودکی ریشه دارد، یعنی در تعارض ارضای غریزی با واقعیت. این اضطراب روان رنجور ترس ناهشیار از تنبیه شدن به خاطر نشان دادن تکانشی رفتار تحت سلطه نهاد است. در این حالت بین نهاد وخود تعارض وجود داشته ومبنای واقعی دارد.اضطراب اخلاقی از تعارض بین نهاد وفراخود ناشی می شود. در واقع این ترس ازوجدان است .اضطراب به فرد خبر میدهد که خود تهدید شده است واگر دست به کارنشود،امکان دارد خود ساقط شود. خود برای محافظت از خودش چند گزینه دارد: گریختن از موقعیت تهدید کننده، جلوگیری از نیاز تکانشی که علت خطر است، یا اطاعت کردن ازاحکام وجدان.اگر هیچ یک از این روش های منطقی مؤثر نباشند، فرد ممکن است به مکانیزم های دفاعی متوسل شود که راهبرد های غیر منطقی طراحی شده برای دفاع کردن از خود است(شولتز و شولتز، ۱۳۸۶)
۲-۱۷-۳- مکانیزم های دفاعی: