خداوند کسی را تکلیف نکند مگر به قدر توانایی او .نیکی های هر کس به سود اوست و بدی هایش به زیان اوست. پروردگارا ! مارا به آنچه فراموش یا خطا کردیم مواخذه نکن، پروردگارا! بار تکلیف گران و طاقت فرسا چنان که بر پیشینیان ما نهادی بر ما مگذار. پروردگارا! ما را تکلیفی فوق طاعت ما به دوش منه و بیا مرزو ببخش گناه مارا و بر ها رحمت فرما، و یارو یاور ما تویی و ما را بر ( مغلوب کردن یک گروه کافران یاری فرما)
چنانچه از مفاد آیه استنباط میگردد، خداوند سبحان حرمت یاد جوب امر اکراه و اگرچه در نهایت اهمیت و لزوم برای شخص مورد اکراه یا محیط اسلامی اش باشد برداشته است.
سوم: آیه مبارکه ۲۵۶ سوره بقره است که خداوند متعال فرموده است: «لا اکراه فی الذین قدتبین الرشد من الغی» یعنی واداشتن و اجبار در دین نیست، همانا هدایت از گمراهی آشکار شده است. در تفسیر برخی گفته اند: « لا اکراه فی الحقیقه الزام الغیر فعلا لایری فیه خیرا» یعنی اکراه در حقیقت واداشتن عمل دیگری که باری است که در آن هیچ خیری نمی بیند، و در تفسیر « قد تبین الرشدُ من الغی» گفته اند مقصود تمییز ایمان از کفر است بواسطه آیات روشن. و ادله دلالت دارند بر این که سعادت و کفر سبب شقاوت است و شخص عاقل که راه هدایت برایش تبیین شد خودش مبادرت به ایمان میکند من غیر الجاء و اکراه[۹۸] یعنی بدون هیچ گونه زور و تهدیدی از مجموع آیات فوق استنباط می شود که اکراه و اجبار ناخوشایند و تحمل فشاری است که از محدوده توان طاقت آدمی خارج است درخصوص اکراه نیز وجود دارند که بی تاثیر در قانون گذاری ها نبوده و همواره یکی از منابع ما در بحث اکراه بوده از آن جمله است و…
روایت نبوی مشهور به حدیث رفع به این عبارت « رفعَ عن اُمتی تسعه اشیاء الخطاء والنسیان وما استکر هوا علیه و ما لا یعلمون و ما یطیقون و ما اضطروعلیه والحسد و الطیره و الوسوسه فی الخلق مالم ینطقوا بشفهٍ»
یعنی از پیروان محمد (ص) نه چیز برداشته شده است:
اشتباه، فراموش، جهل، عجز، اضطرار، رشک و حسد،فال بد زدن و وسوسه در آفرینش تا هنگامی که به زبان نیاورد، باشند.
به عقیده مرحوم مجلسی منظور از « ما اکر هوا علیه» در حدیث رفع این است که شاید علت شمول حدیث رفع بر اکراه به این خاطر است که اکراه باعث تحمیل زحمتی بزرگ به سبب مورد اکراه بر مکرهین میگردد، در حالی که خداوند امر را بر این امت یا گسترش دایره تقیه،توسعه داده است.[۹۹] در روایتی دیگر پیامبر اسلام (ص) می فرمایند: ( ما جهل ا… علیکم فی الذین حرج» یعنی خداوند تنگنا و سختی را در دین بر شما قرار نداده است. مقصود از حرج ضیق و تنگنا است.»[۱۰۰]
پیامبر اسلام (ص) می فرمایند: لاغلط علی مسلم فی شی ء» یعنی در چیزی بر مسلمانان سخت گیری مکن.
امام حسین (ع) می فرمایند: « الناس ملمورون و بینهیون و من کان له عذر عذرا …» یعنی مردم امر شدگان و نهی شدگان هستند و هرکس عذری داشته باشد خداوند او را معذور میدارد.
مرحوم مجلسی از معصوم (ع) نقل میکند: لیس لا حدا اکراهه علی خلاف مراده» یعنی نمی توان کسی را بر خلاف مرادش به امری وادار نمود.[۱۰۱]
امام رضا (ع) می فرمایند: « ان الله تبارک و تعالی اسقط عن المومن ما لایعلم و مالم یتعمد و النسیان و الهو و الغلط و ما استکر هوا علیه و ما اتقی فیه و ما لا یطیق» یعنی همانا خداوند تبارک و تعالی از مومن آنچه را که نمی داند و آنچه را که عمد نداشته باشد و فراموشی و سهو و اشتباه و آنچه بر آن اکراه شده و آنچه را که در آن تقیه نموده است را ساقط نموده است.[۱۰۲]
از حضرت عیسی بن مریم (ع) پرسیدند: کیف اصبحت یا روح ا…؟ قال: اصبحت وربّی تبارک و تعالی من فوقی النار امامی و الموت فی طلبی لا اُملکُ ما ارجو و لا اُطیقُ دفع یا اکراه فانی فقیرا فقر منی؟ یعنی: از حضرت عیسی بن مریم (ع) سوال می شود یا روح ا… چگونه صحبت کردی؟ فرموده: صحبت نمودم در حالی که پروردگار تبارک تعالی فوق من و ناظرم بود، آتش در مقابلم و مرگ به دنبالم، مالک چیزی که امیدوار به آن باشم نیستم و توانایی دفع آن چه را که مورد اجبار و اکراه قرار گرفته ام ندارم پس کدام نیازمندی از من فقیرتر است؟
مرحوم آیت ا… خویی در این زمینه در مسئله ۱۷ کتاب المنهاج خود این گونه بیان نموده اند اگر کسی دیگری را اکراه به قتل یا کمتر از قتل نماید و ان شخص ثالث را بکشد بی شک قصاص بر اکراه شونده است و مجازات اکراه کننده حبس موبد خواهد بود حال اگر در ما نحن فیه اکراه به بیش از قتل باشد. بعید نیست که جواز قتل داده شود و بر اکراه شونده پرداخت دیه واجب می شود اما مثل صورت اول مجازات اکراه کننده همان حبس موبد خواهد بود این در صورتی است که اکراه شونده بالغ و عاقل باشد اما اگر صغیر یا غیر ممیز باشد قصاص بر اکراه کننده خواهد بود و اگر صغیر ممیز باشد قصاص بر هیچ کدام نخواهد بود بلکه عاقله صغیر دیه قتل پرداخت خواهد نمود.
البته آیت ا… مرعشی نیز همچون مشهور فقها قائل به حبس ابد اکراه کننده و قصاص اکراه شونده دارد و نظر مرحوم خویی را رد میکند.
ب: نقد دیدگاه قانون مجازات اسلامی (م ۲۱۱) :
ماده ۲۱۱ قانون مجازات اسلامی بیان میدارد: « اکراه در قتل یا دستور به قتل رساندن دیگری مجوز قتل نیست بنابرین اگر کسی را وادار به قتل دیگر کنند یا دستور به قتل رساندن دیگر را بدهند مرتکب قصاص می شود و کننده امر به حبس ابد محکوم میگردند» تبصره ۱ و۲ این ماده نیز بدون هیچ تغییری مقررات تبصره ۱و۲ ماده ۴ قانون حدود قصاص سال ۱۳۶۸ را پیشبینی نموده است مرحوم خویی در کتاب خود[۱۰۳] کاملا بر خلاف نظر مشهور فقها قائل به تفکیک شده و چنانچه فرد اکراه به قتل شده باشد برای او این حق را قائل شده که در تمام انتخاب بین جان خود و جان انسان بی گناه یکی را انتخاب کند و در اینجا به نظر ایشان هیچ کس قصاص نخواهد شد و صرفا اکراه شونده محکوم به پرداخت دیه مقتول است و اکراه کننده حبس موید خواهد شد این نظر مرحوم خویی همچنین در ماده ۲۱۱ قانون مجازات اسلامی که چنین بیان شد.
ماده ۲۱۱: اکراه در قتل و یا دستور به قتل دیگر مجوز قتل نیست، بنابرین اگر کسی را وادار به قتل دیگری کنند یا دستور به قتل رساندن دیگری را بدهند مرتکب ، قصاص می شود و اکراه کننده و آمر، به حبس ابد محکوم میگردند.
تبصره ۱: اگر اکراه شونده طفل غیر ممیز یا مجنون باشد فقط اکراه کننده محکوم به قصاص است.
تبصره ۲: اگر اکراه شونده طفل ممیز باشد نباید قصاص شود بلکه باید عاقله او دیه را بپردازد و اکراه کننده نیز به حبس ابد محکوم است.
آیا این نوع قانون گذاری میتواند درست و سنجیده باشد و با نظم بلکه اشتباه بوده و مخالف اخلاق اجتماعی و نظم عمومی جامعه میباشد و به عبارت دیگر این نظر مرحوم خویی دست افراد سودجویی را باز گذاشته تا جهت ارتکاب قتل به جای ورود مستقیم با یک واسطه و با اکراه کردن شخص دیگری قصد خود را عملی کنند که از بار مسئولیت یا حداقل اعدام رهایی یابند.
یا حتی فراتر از آن آیا صحیح است که طبق ماده ۲۱۱ به شرح ذیل