نظریه تقارن: نظریه تقارن در باب ارتباط بین افراد و اثرگذاری افراد بر همدیگر و نیز جاذبه میان فردی است . نظریه ناهمخوانی ازگود[۵۳] : این نظریه شبیه نظریه تعادل هایدر[۵۴] است ؛ که به ویژه به نگرشهای شخص، نسبت به منابع اطلاعات و موضوعات مورد تأیید منبع ، میپردازد . نظریه مدیریت برداشت ؛ افراد به دنبال خلق تصویری از همسانی میان نگرشها و رفتارهای خود در دیگران هستند؛ تا بهشکل مطلوبی خود را نشان دهند . نظریه ادراک خویشتن ؛ افراد ، نگرشهایشان را از رفتار خویش و محدودیتهای موقعیّتی استنتاج میکنند . الگوی حقیقتنمایی تفسیر شناختی ؛ این نظریه در باب فرایند قانعسازی است .
نظریه ناهماهنگی شناختی فستینگر : نظریه ناهماهنگی شناختی لئون فستینگر[۵۵]، مشهورترین الگوی همسانی شناختی و شاید تأثیرگذارترین نظریه در روانشناسی اجتماعی است.او این نظریه را برای نخستین بار در سال ۱۹۵۶مطرح کرد . نقطه شروع مهم برای برای فستینگر، مشاهده این وضعیت در زندگی روزمره بود، که اغلب در وضعیتی قرار میگیریم که طبق نگرشهای خود عمل نمیکنیم ؛ بلکه هماهنگ با الزامات نقش خود و یا زمینه اجتماعی عمل میکنیم.
طبق نظریه ناهماهنگی ، شناختهای یک فرد (مثل افکار، نگرشها و باورها) ، ممکن است هماهنگ ، ناهماهنگ یا نامربوط باشد . داشتن شناختهای هماهنگ سبب ناهماهنگی شناختی میشود؛ که حالت ناخوشایندی از برانگیختگی است که فرد را به کاهش ناهماهنگی برمیانگیزد.کاهش ناهماهنگی با اضافه، کم یا جایگزین کردن شناختها انجام میشود .
شکلگیری ناهماهنگی شناختی
لئون فستینگر، بنیانگذار این نظریه، معتقد است که تعارض بین دو شناخت در درون فرد، اساس تغییر نگرش را تشکیل میدهند.دو شناخت، موقعی ناهماهنگی پیدا میکنند، که تأیید یکی، موجب نفی دیگری میشود.این حالت زمانی پیش میآید که مثلا باورهای متضاد داشته باشیم؛ یا حتی نگرش و رفتار ما مخالف یکدیگر باشند.
بهعقیده فستینگر، کسی که میداند دو شناخت ناهماهنگ دارد، حالت تنش ناخوشایندی احساس پیدا میکند.با افزایش ناخوشایند برانگیختگی فیزیولوژیک بدن، تعارض درونی متجلّی میشود . هراندازه شناختهای دستاندرکار، مهم و انحراف آن ها از یکدیگر بیشتر باشد، ناهماهنگی و ناخوشایندی به همان اندازه بزرگتر و نیاز به بازیابی حالت هماهنگی درونی به همان اندازه بیشتر خواهد بود . میزان ناهماهنگی ایجادشده به دو عامل بستگی دارد:
الف) نسبت شناختهای ناهماهنگ به شناختهای هماهنگ
ب) اهمیت هر یک از شناختها
نتایج پیدایش ناهماهنگی در اثر قرار گرفتن در معرض اخبار ناهماهنگ ، حاکی از آن است که شدّت ناهماهنگی که با دریافت خبر ناهماهنگ ایجاد میشود، با اهمیت خبر ارتباط مستقیم دارد . همچنین ناهماهنگی با میزان دشواری یا کوشش برای شنیدن خبر ناهماهنگ برای فرد، رابطه مستقیم دارد . البته عناصر شناختی لازم نیست از نظر منطقی با سازگاری یا ناسازگاری مرتبط باشد . یک رابطه ممکن است از نظر منطقی (برای ناظر بیرونی) ناسازگار باشد ؛ ولی از جهت روانشناختی ، با فردی که دارای این باورهای مشهود است ، سازگار باشد .
نظریه ناهماهنگی پیشبینی میکند که اگر شخصی برای نیل به هدفی سخت بکوشد ، آن هدف برایش جالبتر خواهد بود ؛ تا شخصی که همان هدف را با کوشش اندک یا بدون جدّ و جهد به دست آورده باشد (ارونسون ، ۱۳۸۸ ) .
آنچه برای یک شخص سبب ناهماهنگی میشود، ممکن است برای دیگران اینگونه نباشد.همچنین ممکن است شناختهایی ناهماهنگ باشند، اما لزوماً سبب ایجاد تنش در شخص نشوند .
کاربردها
این نظریه، کاربردهای گوناگونی در زمینههای مختلف دارد؛ که میتوان موارد زیر را از جمله آن ها برشمرد:
۱٫ در حوزه سیاست؛ مثلا در تحقیقات مربوط به انتخابات ریاست جمهوری
۲٫ در حوزه بازاریابی؛ تحقیقات مربوط به واکنش مصرفکنندگان در مقابل کالاهای ارزان قیمت
۳٫ در حوزه مسائل اجتماعی ؛ پژوهشهای مربوط به مصرف الکل و موارد مشابه ( کریمی ، ۱۳۷۸ ) .
نظریه ناهماهنگی و فرایند تصمیمگیری
متعاقب اتخاذ یک تصمیم ، بهویژه تصمیمی دشوار ، یا تصمیمی که متضمن تعهدی مهم از نظر وقت ، کوشش ، یا پول باشد ؛ مردم ، همواره احساس ناهماهنگی میکنند . علّت این امر این است که به ندرت اتفاق میافتد که راهحل برگزیده ، کاملا مثبت و راه حل های انتخابنشده ، کاملا منفی باشند . یک راه خوب برای کاهش ناهماهنگی ، عبارت از یافتن اطلاعات منحصراً مثبت در مورد تصمیم اتخاذ شده و پرهیز از اطلاعات منفی است . یعنی پس از اخذ تصمیم ، ویژگیهای مثبت چیزی که انتخاب شده مورد تأکید قرار گیرد و به خصوصیات منفی آن بیاعتنایی شود و یا برعکس بر خصوصیات منفی چیزی که انتخاب نشده تأکید شده و به ویژگیهای مثبت آن بیتوجهی شود .
پژوهشهای انجامشده در زمینه نگرشها نشان میدهند که مردم ، هرگاه انتخاب مشخصی داشته باشند و انتخاب خود را در برابر عموم، علنی سازند ، بهواقع نیز به طور انتخابی در پی اطلاعات تأیید شده در مورد انتخاب خود هستند . بهعلاوه ، این گرایش در جهت انتخاب اطلاعات، زمانی بیشتر میشود که میزان ناهماهنگی شناختی نیز بیشتر باشد .
ادراک گزینشی ، یک فرایند مهم شناخت است ؛ به این معنا که مردم تحت شرایط خاص در مقایسه با شواهد اطلاعات ناهماهنگ، وقت بیشتری را صرف توجه به شواهد هماهنگ میکنند .
راههای کاهش ناهماهنگی
نظریه های شناختی به طور کلی ادراک گزینشی را به عنوان یک عملکرد هماهنگ کننده با نگرشهای اولیه فرد در نظر میگیرند . بر اساس این نظریه ها، مردم، اطلاعات محیط را مورد جستجو ، توجّه و تفسیر قرار میدهند ؛ بهطوری که موجب تقویت نگرشهای خود گردد . نظریه ناهماهنگی شناختی پیشبینی میکند که مردم از اطلاعاتی که میزان ناهماهنگی را افزایش میدهد ، اجتناب کنند . از نظر فستینگر ، مردم ، بیشتر ، اطلاعاتی را پردازش میکنند که با نگرشها و رفتارشان هماهنگ باشد . بنابرین ، جستجوی اطلاعات ، توجّه و تفسیر آن ها به گونهای گزینشی انجام میشود . البته باید توجّه کرد که دقّت علمیو رفتار منصفانه سبب میشود تا مردم اطلاعاتی را جستجو کنند که با نگرشهایشان ناسازگار باشد .
مردم همچنین با تفسیر گزینشی اطلاعات پیرامون، از نگرشهای خود محافظت میکنند.مثلا، نگرش مردم نسبت به درگیریهای قومیو ملّی، به چگونگی قضاوت آن ها در مورد منصفانه بودن رسانه های خبری بستگی دارد. بنابرین میتوان نتیجه گرفت که مردم، حداقل از نظر توجّه و ادراک، دارای سوگیری در جهت باورهای خود هستند؛ که با مراحل پردازش اطلاعات مربوط به شناخت اجتماعی، هماهنگی دارد . نظریه ناهماهنگی شناختی پیشبینی میکند که یادگیریها و حافظه ها نیز در جهت هماهنگی و همسانی نگرشها، جنبه گزینشی پیدا میکنند ( ایروانی و باقریان ، ۱۳۸۳ ) .
انگیزه پیشرفت