فرضیه دوم : آموزش راهبرد های شناختی – رفتاری منجر به افزایش ابعاد سبک مقابله مراجعه به دیگران در افراد کمرو می شود.
فرضیه سوم : آموزش شناختی – رفتاری منجر به کاهش ابعاد سبک مقابله ناکارآمد در افراد کمرو می شود.
فرضیه چهارم : آموزش راهبردهای شناختی – رفتاری بر تغییر سبک مقابله دختران کمرو در بستر زمان محفوظ می ماند.
۱-۶-متغیر های پژوهش
متغیر مستقل : راهبردهای شناختی – رفتاری.
متغیر وابسته : سبک مقابله و ابعاد آن.
تعریف واژه ها و اصطلاحات
۱-۶-۱- تعریف مفهومی
راهبردهای شناختی – رفتاری : درمان شناختی- رفتاری رویکردی است مبتنی بر عقل سلیم که بر دو اصل بنیادی استوار است : نخست این که شناخت واره های ما اثری کنترل کننده بر هیجان ها و رفتار ما دارند و دوم این که چگونگی عملکرد یا رفتار ما اثری قوی در الگوهای فکری و هیجان های ما میگذارند (جسی رایت[۲۲]، مونیکابسکو[۲۳] و مایکل تیز[۲۴]، ۱۳۹۲،ص ۱۵)
سبک مقابله : به تلاش های شناختی و رفتاری برای جلوگیری مدیریت و کاهش تنیدگی اشاره میکند (لازاروس وفولکمن ، ۱۹۸۴: به نقل از پنلی[۲۵] و توماکو[۲۶]۲۰۰۲) که شامل سبک مقابله کارآمد ، ناکارآمد و مراجعه به دیگران است.
سبک مقابله مسئله مدار(کارآمد) : در این نوع مقابله فرد سعی میکند برای برطرف کردن استرس و یا به حداقل رساندن آن ، کار و یا فعالیتی انجام دهد. بیشتر تلاش فرد در راستای حل مسئله ایجاد کننده استرس و یا به حداقل رساندن فشار روانی ناشی از آن و یا برطرف کردن آن انجام میشود (اگدن[۲۷]،۱۹۹۶).
مقابله هیجان مدار(مراجعه به دیگران) : یعنی فرد با فاصله گرفتن عاطفی از مشکل اقدام به فرار و اجتناب کرده و برای دریافت حمایت عاطفی تلاش میکند در این مقابله هدف فرد آرام ساختن خود و دست یافتن به آرامشی است که به دلیل روی دادن استرس به هم خورده است. در این مرحله فرد میکوشد تا خود را از آشفتگیها و پریشانی های حاصل از وقوع فشار روانی رها سازد. در این قسمت فرد سعی میکند تا با توسل به راه هایی مثل دعا و نیایش ، معنی جدید و مثبت به موقعیت دادن ، درد دل کردن با اطرافیان و ابراز محدود عواطف و غیره با فشار روانی مقابله نماید (پروین ، ۱۹۸۹ ، ترجمه جوادی و کدیور ، ۱۳۷۴ ، نقل از مهدی پور ،۱۳۸۳).
مقابله اجتنابی(ناکارآمد) : منظور از این نوع مقابله شیوه ایست که توصیف کننده تفکر آرزویی و تلاش های رفتاری جهت گریز یا اجتناب از مشکل است. بعضی افراد در برخورد با یک موقعیت یا رویداد تنیدگی زا ترجیح میدهند که به دنیای رویاهای خویش پناه برده و آنچه را که میخواهند در دنیای خیال خویش مجسم کنند (آقایوسفی ، ۱۳۷۸).
کمرویی : یک توجه افراطی به خود ، اشتغال ذهنی افکار ، احساسات و واکنش های فیزیکی خود است که میتواند حداقل شامل یک ناراحتی اجتماعی ضعیف تایک ترس اجتماعی بازدارنده و شدید باشد (زیمباردو وهندرسون[۲۸] ، ۲۰۰۲). در یک تعریف دیگر زیمباردو[۲۹](۲۰۰۲) میگوید : کمرویی به معنی تردید فرد در مورد تواناییش در مواجهه اجتماعی و باشکل گیری این باور شخصی در اوست که از طرف دیگران ممکن است مورد ارزیابی منفی قرارگیرد.
۱-۶-۲-تعریف عملیاتی :
راهبردهای شناختی – رفتاری : اجرای ۱۰ جلسه آموزش راهبردهای شناختی – رفتاری به مدت ۵/۱ ساعت هر هفته که شامل مواردی چون : تغییر و اصلاح افکار خود آیند ، فعال سازی رفتاری ، مسئله گشایی و…. میباشد.
سبک مقابله : نمره ای است که آزمودنی از پرسش نامه راهبردهای مقابله ای نوجوانان به دست می آورد.
کمرویی : نمره ای است که محقق از طریق مصاحبه نیمه ساختار و مشاهده رفتار آزمودنی و همچنین تکمیل پرسش نامه کمرویی توسط آزمودنی به دست می آورد.
فصل دوم
گستره نظری و پیشینه پژوهش
مقدمه
پیشینه نظری
پیشینه پژوهشی
۲-۱- مقدمه :
دکتر برانیه روانشناس نامدار جهان کمرویی را نوعی بیماری روانی تلقی میکند. ابتدا در ضمیر باطن ریشه می دواند و مزمن می شود و سرانجام جسم را نیز از تحرک می اندازد و این نکته را خاطرنشان میسازد که اگر کسی نتواند این عارضه روحی را در خویش از بین ببرد هر کز از زندگی شاد و موفق وآ میخته با آرامش و اعتدال بر خوردار نخواهد شد.
وی میگوید کمرویی واقعی شخصی است که اوقات و فرصت های کمرویی و خجالت کشیدن بیشتر از دیگر افراد در اختیار او قرار میگیرد تا به جائی که آشکارا می توان گفت تمام روز خود را با این عارضه می گذراند در این مرحله است که او قربانی غیبت و فقدان کامل اعتماد به نفس خود می شود.
چون اعتماد به نفس خود را از دست داده احساس میکند که با هیچ موقعیتی نمی تواند به مقابله برخیزد و حس عدم امنیت از همینجا در او به وجود میآید. اگر ناچارشود در محیط یا محفلی نا آشنا سخن بگشاید دچار آشفتگی و پریشانی میگردد و بعید نیست که علائم هیجانی در او ظاهر گردد (لکنت زبان ، رعشه و…) او به این ترتیب می کوشد تا خود را از مسیر مراودات و مبا دلات اجتماعی کنار بکشد. انقباض و تنشی که معمولاً در این حالت گرفتار فرد کمرو می شود و ترس و اضطرابی که گریبان گیرش میگردد حالتی هیجان زده به وی می بخشد که به طور دائم با او می ماند و خلاصه تمام شبانه روز او در دلهره و ناراحتی و تشویش سپری می شود.
ریشههای این عقده علی الاصول در کودکی به وجود میآید یعنی در دورانی که هنوز ساختار شخصیت دوام و قوام کامل و یکپارچه ای پیدا نکرده و من نیرومند یا شخصیت (شعور وتشخیص) فردا از استحکام کافی برخوردار نشده است.
امروزه علی رغم ایجاد تغییرات عمیق فرهنگی و تغییر در شیوه ی زندگی ، بسیاری از افراد در رویارویی با مسائل زندگی فاقد تواناییهای لازم و اساسی هستند و همین امر آنان را در مواجهه با مسائل و مشکلات زندگی روزمره آسیب پذیر کردهاست. وقایع استرسزا مردم را از نظر هیجانی ، شناختی و فیزیولوژیکی تحت تاثیر قرار میدهند ولی مردم ، روش هایی برای موارد استرسزا و اثرات آن ها دارند و معمولاً یا به طور مستقیم یا به صورت دفاعی با استرسها کنار میآیند (سید محمدی ، ۱۳۷۶ ، نقل از مهدی پور ،۱۳۸۳).
انسان ها هنگام روبرو شدن با مشکلات به دو دسته تقسیم میشوند. عدهای در مقابل مشکلات به ارزیابی درست و منطقی از موقعیت میپردازند و راهبردهایی مانند مسألهگشایی ، تفکر مثبت و استفاده مؤثر از سیستمهای حمایتی با موقعیت را به کار میبرند و در مقابل برخی دیگر به جای مقابله سازگارانه با مسائل سعی میکنند به روش های مختلف مانند پناه بردن به الکل و مواد مخدر و سایر راهبردهای ناکارآمد ، از رویارویی با مشکلات اجتناب کنند. همه ما گاهی در زندگی با چالش ها و مشکلاتی مواجه میشویم در جریان این دشواریها ، در اختیار داشتن منابع و مهارت هایی که به ما کمک میکنند تا به بهترین شکل ممکن از عهده ی حل مشکلات خود برآییم ، تسلی بخش است (سید محمدی ، ۱۳۷۶).
رویکرد شناختی – رفتاری تلفیقی از دو الگوی موفق رفتار در مانی و شناختی است که در آن به مراجع کمک می شود تا الگوهای تفکر تحریف شده و رفتار ناکارآمد خود را تشخیص دهید و برای اینکه مراجع بتواند بر این افکار تحریف شده و رفتار ناکارآمد تغییر حاصل کند ، از بحث های منظم و تکالیف رفتاری دقیقاً سازمان یافته ای استفاده می شود (هاوتون و همکاران[۳۰] ، ۱۳۸۰).