حافظه کاری اغلب به عنوان کارکرد اجرایی بنیادی تری قلمداد شده است که زیر بنای سایر کارکردهای اجرایی است. پنینگتون و همکاران (۱۹۹۶؛ نقل از ولف، ۲۰۰۴) پیشنهاد کردهاند که نارسایی حافظه کاری ممکن است نارسایی اولیه و اصلی زیرساز نارساییهای کارکرد اجرایی باشد. همچنین این مؤلفان بازداری را یک فرایند شناختی جداگانه می دانند که با حافظه کاری مرتبط است. همچنین راپورت[۶۳] و همکاران(۲۰۰۱؛ نقل از ولف، ۲۰۰۴) نارسایی حافظه کاری را به منزله نقص محوری یا اولیه اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی دانسته اند. ازاین دیدگاه، حافظه کاری به عنوان فرایندی تعریف می شود که اطلاعات را ایجاد، حفظ و دستکاری میکند و امکان رفتار سازمان یافته معطوف به آینده یا مهارتهای حل مسئله را فراهم میسازد. در حقیقت، پاسخها یا رفتارهای سازمان یافته وابسته به فرایندهای حافظه کاری هستند و مشکلات مربوط به مهارتهای حافظه کاری به آشفتگی و نابسامانی، خستگی، بی توجهی، و ناکامی منجر میشوند. فروپاشی حافظه کاری به ایجاد رفتارهای تحریک جویانه[۶۴](بیش فعالی و تکانشگری) در کودکان منجر می شود. راپورت و همکاران (۲۰۰۱؛ نقل از ولف،۲۰۰۴) نیز مانند پنینگتون (۱۹۹۴) نتیجه می گیرند که نارسایی بازداری یا ناتوانی در بازداری مناسب پاسخها، محصول فرایندهای حافظه کاری است. همانند نظریه های بازداری که نارسایی بازداری را نارسایی اولیه و اصلی فرض کردهاند، برخی از نظریه های حافظه کاری (که به دو نمونه در بالا اشاره شد) نیز نارساییهای حافظه کاری را تبیین کننده اختلال کارکرد اجرایی دانسته اند.
۲-۳-۵ انعطاف پذیری[۶۵]
منظور از انعطاف پذیری یعنی اینکه فرد بتواند در پاسخ هایی که به یک سوال میدهد، تغییر ایجاد کند، آنچه را که میداند به سایر زمینه ها تعمیم داده و کاربرد آن را محدود به زمینه خاصی نکند. در واقع انعطاف پذیری، توانایی بازنگری در برنامه هنگام برخورد با موانع، اطلاعات یا خطاهای جدید. انعطاف پذیری شامل سازگاری با تغییر شرایط است(داوسون و گوایر، ۲۰۰۴)
انعطاف پذیری شناختی به توانایی انسان برای سازگار کردن راهکارهای فرایند شناختی اطلاق می شود که به منظور مواجهه با شرایط جدید و غیرمنتظره در محیط به کار می رود. انعطاف پذیری شناختی در ارتباط با کارکرد اجرایی به توانایی انتخاب پاسخ عملی در بین گزینه های موجود و مناسب و استفاده از خلاقیت اشاره میکند. کارکردهای اجرایی و انعطاف پذیری، کانون نظریه های اخیر عصب- روانشناختی کودکان در معرض خطر ناتوانی، به ویژه کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی میباشند.
۲-۴ کارکردهای اجرایی و اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی
درحال حاضر هیچ نظریه ای درباره اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی دارای پذیرش همگانی نیست (ولف، ۲۰۰۴). این امر به ویژه در مورد روی آورد عصب-روان شناختی به اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی صدق میکند. در این روی آورد جنبههای مختلفی از مشکلات شناختی و رفتاری افراد مبتلا به اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی مورد بررسی و تأکید قرار گرفته اند. نظریه هایی که در سالهای گذشته در خصوص فرایندهایی از قبیل توجه، حافظه فعال ، تفکر و بازداری در اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی مطرح شده اند، نشانگر تنوّع مفهوم سازیها و روش شناسیها در این عرصه اند. این فرایندها ارتباط تنگاتنگی با نواحی و مناطق گوناگون مغز به ویژه فرونتال دارند (رویال و همکاران، ۲۰۰۲ ). مفهوم کارکردهای اجرایی یک اصطلاح فراگیر به شمار میآید که مجموعه ای از فرایندهای یاد شده را تحت شمول خود قرار میدهد. پژوهشهایی که اخیراًً درباره رابطه نارسایی کارکردهای اجرایی و اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی به عمل آمده اند، به رغم نتایج ناهمگون (برای مثال، سرجنت و همکاران، ۲۰۰۲)، موفقیت در خور توجهی را نیز در تبیین نشانه ها و مشکلات افراد مبتلا به این اختلال به دست آورده اند (براون، ۲۰۰۶). برخی از مدلهایی که از چشم انداز کارکرد اجرایی برای تبیین مشکلات درگیر در اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی تدوین شده اند با بر جسته کردن، مؤلفه معینی از کارکردهای اجرایی، نقش آن را در اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی مهمتر دانسته اند. برخی دیگر همه کارکردهای اجرایی را در این اختلال حائز اهمیت دانسته و بر تعامل آن ها تأکید کردهاند.
با این همه، برخی از مؤلفان (بار کلی، ۱۹۹۷؛ بورکووسکی و بورکه[۶۶]، ۱۹۹۶؛ دنکلا[۶۷]، ۱۹۹۶؛ نقل از ولف، ۲۰۰۴؛ سرجنت و همکاران، ۲۰۰۳) نارسایی بازداری را به عنوان یک فرایند بنیادی تعریف کردهاند که بر حافظه کاری کارکرد اجرایی در افراد مبتلا به اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی تأثیر میگذارد یا به عنوان نارساییهایی در آن ها متجلی می شود. نظریه بار کلی معروف ترین مدل نارسایی بازداری رفتاری در اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی است. در مدل بار کلی، نارسایی بازداری به منزله کارکرد اجرایی اصلی و آغازین[۶۸] در نوع مختلط اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی به شمار میآید که بر اساس آن سایر کارکردهای اجرایی متحول میشوند(براون، ۲۰۰۶). به بیان دقیق تر، مدل بازداری همه نارساییها در کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی را به ناکامی در مهارگری از راه بازداری نسبت میدهد (سرجنت و همکاران، ۲۰۰۳). از دیدگاه بار کلی، بازداری رفتاری امکان عملکرد متبحرانه چهار توانایی اجرایی را فراهم میسازد: حافظه کاری، درونی سازی گفتار[۶۹]، خود نظم بخشی عاطفه/انگیزش/برپایی[۷۰]، و بازسازی[۷۱] .
برخلاف برخی از نظریه پردازان و پژوهشگران که بر یکی از عناصر یا مؤلفه های کارکردهای اجرایی تأکید کردهاند و بقیه این کارکردها را از لحاظ اهمیت در مرتبه دوم قرار دادهاند (مانند بار کلی ۱۹۹۷؛ دنکلا، ۱۹۹۶)، گروهی دیگر، کارکردهای اجرایی را به صورت یک مجموعه در نظر گرفته اند. در این روی آورد کارکرد اجرایی به عناصر و مؤلفه هایی تقسیم می شود که با یکدیگر تعامل و وابستگی متقابل دارند (براون، ۲۰۰۶). اگر چه در مورد تعداد و نام این مؤلفه ها در بین پژوهشگران و نظریه پردازان اتّفاق نظر کامل وجود ندارد، اما در مورد برخی از آن ها اشتراک نظر نسبی دیده می شود. بازداری، تغییر مجموعه، حافظه کاری، طرح ریزی، سیّالی و توجه در زمره این مؤلفه ها به شمار میآیند (ولف، ۲۰۰۴؛ سرجنت و همکاران، ۲۰۰۰؛ استیرلینگ، ۲۰۰۲؛ سیدمن[۷۲] و همکاران، ۱۹۹۷). مدل براون (۲۰۰۶) در مورد نارساییهای کارکردهای اجرایی در اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی از جمله مدلهایی است که از روی آورد فوق پیروی میکند.