منظور از مسئولیت پذیری اجتماعی این است که شرکت باید همواره خود را جزیی از اجتماع بداند و نسبت به جامعه احساس مسئولیت داشته باشد. از این رو بر اساس این تئوری، سازمان ها باید به پیامدهای انسانی ، محیطی و اجتماعی فعالیتشان توجه کنند. ابزار آگاه سازی جامعه از مسئولیت های اجتماعی شرکت و سازمان، افشاگری وگزارشگری اجتماعی است . افشا گری و گزارشگری اجتماعی فرایند انتقال اطلاعات مرتبط با تاثیرات اجتماعی و زیست محیطی عملکرد اقتصادی شرکت به جامعه است و گسترش مسئولیت پذیری سازمان بر این موضوع دلالت دارد که مسئولیتهای سازمان از آنچه در گذشته بوده یعنی” فراهم کردن پول برای سهامداران” فراتر رفته و دیگر به طور سنتی حداکثر کردن سود معیار مطلوب عملکرد شرکت در نظر گرفته نمی شود و هنگامی که واحد های تجاری با رویدادهای اجتماعی و عمده ای روبه رو میشوند تغییراتی در رویه های گزارشگری آن ها به وجود میآید تا به وسیله آن رویه ها، ارزش های اجتماعی مورد توجه قرار گیرد. از نظر حسابداری، افشای عمومی اطلاعات در جاهایی مثل گزارشات سالانه میتواند برای طرح های مورد نظر مورد استفاده قرار گیرد و ماهیت استراتژیک صورت های مالی و سایر افشاهای مرتبط را مشخص کند.
تضمین برقراری یک رابطه مبتنی بر اعتماد، مهمترین و حیاتی ترین مهارت کلیدی است که برای داشتن یک مزیت رقابتی مورد نیاز است. از بین رفتن اعتماد عمومی هنگامی ایجاد می شود که تضادی بین رفتار سازمان ها و شرکت ها با وعده ها و گفتارهایشان مشاهده گردد. تقریبا تمامی ناکامی های پر سر و صدا و خبر ساز نشان دهنده تاثیر مشترک ناکامی ها در سه مقوله تجارت نظام راهبری و گزارشگری مالی است. مسائل تجاری آن طور که باید برای کاربران صورت های مالی افشا نمی شود، ساختارهای نظام راهبری در کشف و جلوگیری از آن ها ناکام می ماند و در نتیجه ناکامی در گزارشگری مالی روی میدهد. هنگامی که واحد تجاری به شکست تجاری نزدیک می شود انگیزه تحریف گزارشگری مالی افزایش مییابد و در نتیجه شانس شکست گزارشگری نیز بالطبع افزایش خواهد یافت.شکست گزارشگری بزرگ اما بسیارساده بازارهای سرمایه در شرکت هایی مانند انرون¹ و وردکام² که دارایی هایی بالغ بر ۸۰ میلیارد دلار داشتند، تنها به خاطر خطاهایی در حد ۳۰۰ میلیون دلار که در اصطلاح حسابداری به عنوان هزینه بود و در ثبت به عنوان سرمایه گذاری نام برده شده بود، ضربه بزرگی به اقتصاد ایالات متحده آمریکا زدند و تحت عنوان ضربه به اعتماد عمومی، باعث سقوط بازارهای سهام در سال ۲۰۰۲ شدند. ریشه این خطا ناشی از ضعف سیستم های حسابداری و نظارتی آن شرکت ها بود، یعنی صرفا عدد ۳۰۰ میلیون دلار که باید در ستون هزینه میآمد به عنوان سرمایه گذاری مطرح شده بودو تاثیر آن فقط این بود که سودسهام
۱-Enron
۲-Worldcom
را چند دهم درصد بیشتر نشان میداد و باعث جلب سهامداران می شد. اما این اتفاق آن چنان بازتابی داشت که به سقوط بازار سرمایه و ورشکستگی شرکتی منجر شد که ارزش سهام آن تا پیش از این اتفاق ۹۰ دلار بود، اما با افشای این موضوع ارزش سهام این شرکت به کمتر از ۶۰ سنت رسید. پیامد این اتفاق این استنباط را قوت بخشید که بر گزارشگری مالی نباید تکیه کرد. اعتماد سرمایه ای بسیار فراتر از حجم فعالیت است و اگر اعتماد عمومی خدشه دار شود خسارتی که در یک نظام اقتصادی وارد می شود قابل جبران نیست و ضربه بزرگی به باور و اعتماد عمومی وارد میکند. فارغ از اینکه چه موضوعی و با چه حجمی در حال رخ دادن است و اطلاعات و استدلال های بعد از آن به چه نحوی و در چه سطحی ارائه می شود، باید توجه داشت که این پدیده ها در درجه اول باور و اعتماد عمومی و متعاقب آن فعالان اقتصادی را مورد هدف قرار میدهند و بالطبع آن مشروعیت سازمانی یک شرکت مورد تهدید قرار میگیرد، این بدین معنا است که کسب و حفظ مشروعیت سازمانی برای بقای شرکت حائز اهمیت است.
۲-۹-۱) علل کسب مشروعیت سازمانی
کسب مشروعیت به چندین دلیل لازم است. مشروعیت، به شرکت در زمینه ایجاد قابلیت اعتماد جهت دنبال کردن فعالیت های سازمانی خود کمک میکند. ذینفعان با شرکت هایی که مطابق هنجارهای اجتماعی رفتار میکنند بیشتر همکاری میکنند تا شرکت هایی که برخلاف آن هنجارها عمل میکنند. همچنین ذینفعان، شرکت را بهتر درک میکنند در نتیجه شرکت در نظر ذینفعان ارزشمندتر و با قابلیت پیشبینی بیشتر نمایان میگردد. مشروعیت به خودی خود یک منبع لازم جهت دستیابی به منابع دیگر برای انجام فعالیت های شرکت میباشد. بنابرین هنگامی که مشروعیت سازمانی آسیب دیده است مدیریت باید در راستای ساختارهای سازمان و جامعه حرکت کند به گونه ای که توسط عاملان اجتماعی پذیرفته شود تا مشروعیت را دوباره به دست آورد. بنابرین مدیریت استراتژیهایی را به کار خواهد گرفت و چنین استراتژی هایی یک پاسخ واکنشی به تجدید ارائه صورت های مالی میباشند.
۲-۹-۲) استراتژی های راهبردی جهت کسب مجدد مشروعیت
هنگامی که ذینفعان در مییابند که شرکت مطابق با هنجارها، ارزش ها و عقاید اجتماعی رفتار نکرده است مشروعیت سازمانی مورد تهدید قرار میگیرد و در نتیجه صورت های مالی تبدیل به یک رویداد ناخوشایند می شود که مشروعیت سازمانی یک شرکت را خدشه دار میکنند (فلدمن و همکاران ،۲۰۰۹). رهبران استراتژیک میتوانند استراتژیهای خاصی را به کار گیرند تا این مشروعیت آسیب دیده را اصلاح کنند.
نیروی محرک جهت اجرای چنین استراتژی هایی جهت به دست آوردن مشروعیت میتواند توسط نظریه سازمانی توضیح داده شود. نظریه سازمانی شامل آن دسته از فرآیندهایی است که توسط آن فرآیندها، ساختارهای اجتماعی (که شامل اسناد، قوانین، هنجارها و ارزش های زیربنایی رفتار اجتماعی میباشند ) توضیح داده میشوند.
سه استراتژی مهم را که یک شرکت میتواند اتخاذ نماید بدین شرح توصیف میگردد :
۱- مدیریت میتواند تلاش کند که رویداد تهدید آمیز را از سازمان جدا کند، به عنوان مثال توسط انکار مسئله .
۲- تصمیم گیری مدیران نباید شدیداً تحت تاثیر رویداد تهدید آمیز باشد زیرا این مسئله میتواند با افزایش از دست دادن شهرت شرکت، مانع انجام فعالیت های آن شود .
۳- مدیران میتوانند با ایجاد و یا تغییر کمیته حسابرسی و یا از طریق روش عدم همکاری، شرکت را بازسازی نمایند.
عدم همکاری میتواند با جایگزینی رهبران استراتژیک شرکت انجام پذیرد که اقدامی در جهت بازسازی شرکت است. بازسازی شرکت متداولترین استراتژی جهت جبران مشروعیت پس از تجدید ارائه صورت های مالی است. تغییر رهبران استراتژیک شرکت میتواند به دو شیوه انجام پذیرد؛ از طرفی شرکت ها میتوانند هیئت اجرایی را جایگزین کنند یعنی مدیرعامل یا مدیر مالی ارشد و از طرفی دیگر، شرکت ها میتواند هیئت نظارت را جایگزین نمایند یعنی هیئت مدیره و یا کمیته حسابرسی.