حیطه پژوهش
عنوان پژوهش
نویسندگان
سال انتشار
نیازهای بنیادی انسان در روانشناسی
نقد و بررسی” سلسله مراتبی بودن نیازهای انسان در نظریه مازلو” با رویکردی بر قرآن کریم
مروتی- بهرامی- یعقوبی- غلامی
۱۳۹۲
دلبستگی بزرگسالان، شرم، افسردگی، و تنهایی: نقش درمانی برآورده شدن نیازهای اساسی روانی
میفِن وی، فیلیپ ای. شافر، شانون کا. یانگ، و رابین ای. زاکالیک
۲۰۰۵
رابطه میان نیازهای روانی رضایت بخش و انعطاف پذیری در دانش آموزان دبیرستانی شهر دزفول
کایدخورده-
ملتفت- چیناوه
۲۰۱۴
فرهنگ مدرسه ای، نیازهای اساسی روانی، انگیزش درونی و موفقیت های علمی: آزمایش مدل تصادفی
بدری- امانی-
احراری- جهادی-
محمودی
۲۰۱۴
همان طور که در جدول ۱-۲ آمده است تحقیقات انجام شده را میتوان در سه گروه قرار دارد. بخش زیادی از تحقیقات در حوزه فطرت، در میان پژوهشهای علوم دینی بوده که آن ها هم صرفاً به بحثهای نظری پرداختهاند. تعدادی از این تحقیقات در اینجا اشاره میشود.
در تحقیقی که توسط مسعودی و هاشمی(۱۳۹۱) انجام گرفته، به مقایسه میان فطرت از نگاه اسلام و نظریه فرانکل پرداخته و با بررسی شاخصههای برجسته رویکرد فرانکل، به همسویی آن با نگرش مسلمانان در این زمینه توجه ویژه شده است. سپس در ادامه به تعدادی از سؤالات در این زمینه پاسخ داده است.
پژوهش دیگری توسط سعیدی و محمدی طیب در سال ۱۳۸۸ و همچنین توسط غفوری نژاد(۱۳۹۰) برای بررسی دیدگاههای افرد برجستهای چون علامه طباطبایی و امام خمینی در زمینه بحث فطرت انجام گرفته است. در این تحقیقات، صرفاً به تبیین دیدگاههای این افراد پرداخته و مطلبی در ارتباط با تأثیری که شکوفایی فطرت در زندگی کنونی انسان میتواند داشته باشد و جنبه کاربردی آن، که اصل هدف خالق بشریت از قرار دادن آن در وجود انسان بوده، نپرداخته است.
در این زمینه، پژوهشی دیگر توسط جوادی آملی (۱۳۸۹) انجام شد. این تحقیق، با توجه به برخی آیات قرآن، مفهوم فطرت، جایگاه آن در حیات اصیل انسانی و مختصات امور فطری را بیان کردهاست. علیرغم بیان علمی و قرآنی، این تحقیق نیز همچون تحقیقات پیش گفته، جنبه کاربردیای از آن به دست نمیآید.
در میان تحقیقات در حوزه دینی و البته صرفاً مفهومی فطرت، تعداد محدودی تحقیقات یافت شد که تا حدی میتوان آن ها را در حیطه روانشناسی و مرتبط با موضوع مورد پژوهش به شمار آورد. نمونه ای از آن، تحقیقی است که توسط عظمت مدار فرد و بدخشان (۱۳۹۰) انجام شده است. در این تحقیق با روش بررسی اسنادی، معنای فطرت از دیدگاه متفکرین اسلامی بیان گردیده و سپس با روش توصیفی- تحلیلی به تبیین چگونگی ارتباط فطرت با تربیت به عنوان یکی از عوامل اساسی در شکوفایی فطرت پرداخته است و در نهایت الگوی تربیت دینی و اهداف مهم و برخی روشهای آن، به عنوان الگوی برتر، جهت هدایت فطرت معرفی شده است. در قسمت روشها و روش تربیتی در مدرسه به روشهای متفاوتی اشاره کرده اما تمامی آن ها مربوط به تأثیر آموزگار و روشهای تدریس اوست و هیچ مطلبی راجع به محتوای درسی و نقش آن ها در شکوفایی فطرت مطرح نشده است.
تحقیق دیگری در این حوزه، توسط سجادی(۱۳۸۹) انجام گرفته که در آن به مرور جایگاه فطرت از نظر روانشناسان انسانمدار و سپس نظریه قرآن اشاره شده است. نکته جالب این تحقیق این است که شکوفایی ابعاد مختلف فطرت در انسان را در برخی آیات به صورت مجزا بررسی کردهاست. این مطلب، نمونه هایی عینی از چگونگی شکوفایی فطرت را یادآور میشود.
پژوهشی دیگر توسط ملکی[۲۱] (۲۰۱۰) پیرامون برنامه درسی ملی و شاخصهای فطرت انجام شده است. در این پژوهش، بعد از بیان اهمیت محتواهای درسی، توجه را به سمت مغفول ماندن گرایشهای فطری در مبانی انسانشناسی برنامه درسی ملی جلب کرده و نویسنده در این راستا، مثالهایی روشن از برنامه درسی ملی نیز مطرح کردهاست. این تحقیق در خصوص برنامه درسی ملی صورت گرفته در حالی که پژوهش حاضر، درصدد بررسی محتوای دروس مقطع متوسطه بر اساس شاخصهای فطرت است.
در ادامه تحقیقات بررسی شده، به تحقیقاتی در حوزه روانشناسی که به نیازهای بنیادی انسان صرف نظر از نیازهای فطری اشاره کردهاند، میپردازیم. تحقیقی(۱۳۹۲) توسط غلامی، قلاوندی، اکبری و امانی در ارتباط با فرهنگ مدرسه و از خودبیگانگی تحصیلی با توجه به نقش واسطهای نیازهای روانشناختی اساسی[۲۲] انجام شد. از خودبیگانگی یکی از مهمترین مشکلاتی است که عدهای از دانشآموزان در طی تحصیل دچار آن میشوند. از آنجا که دانشآموزان، بخش اعظم زندگی خود را در مدرسه میگذرانند این سازمان در آمادهسازی آنان برای زندگی آینده نقش اساسی دارد اما دانشآموزان زیادی، قبل از پیدا کردن این آمادگی به علت از خودبیگانگی از تحصیل از مدرسه فراری شده و ترک تحصیل میکنند. در واقع ازخودبیگانگی، باعث ایجاد احساس عدم دلبستگی به مدرسه به عنوان سازمانی برای تعلیم و تربیت و دستیابی به مدارج تحصیلی بالاتر میشود. در این پژوهش، عوامل انگیزشی را در ایجاد یا عدم ایجاد احساس از خودبیگانگی تحصیلی بسیار مهم میداند. طبق این تحقیق، یکی از مهمترین عوامل انگیزشی، نیازهای روانشناختی اساسی شامل نیاز به ارتباط، شایستگی و خودمختاری هستند. نتایج نشان داده است که نیازهای روانشناختی اساسی اثر منفی و معناداری بر ازخودبیگانگی تحصیلی دارند. اما به نظر میرسد از خودبیگانگی تحصیلی، نتیجهای است که شاید با بررسیهای دقیق تر بتوان در اثر عدم شکوفایی نیازهای فطری انسانی به آن رسید. این سه نیاز روانشناختی اساسی جزئی از نیازها و توانمندیهای فطری است که بدون لحاظ فطری بودن به آن پرداخته شده است و لازم است بررسیهای بیشتری در این زمینه انجام شود.
نقطه مقابل تحقیق قبلی را میتوان در تحقیقی که توسط علیزاده، غلامعلی لواسانی، خضری آذر و امانی(۱۳۹۰) انجام دادند مشاهده کرد. آن ها تأثیر نیازهای روانشناختی اساسی را بر پیشرفت تحصیلی دانشجویان با واسطهگری سبکهای هویت بررسی کردند. یافته ها دقیقاً همسو با یافته های پژوهش قبلی، نشان داد نیازهای روانی اساسی، اثر مستقیم مثبت و معناداری بر پیشرفت تحصیلی دارد. اما جای بررسی و ارتباط این موضوع با نیازهای فطری انسان، همچنان خالی است.
در این حیطه پژوهشهای بسیار دیگری انجام شده که هر کدام به ارتباط نیازهای روانشناختی اساسی با یک مؤلفه دیگر پرداختهاند. تحقیقی که توسط اژهای، خضریآذر، بابایی و امانی(۱۳۹۰)، خلخالی(۱۳۹۱)، کریمی، سلیمی و یوسفی(۱۳۹۱)، هاجر صالحی، قمرانی و زهرا صالحی(۱۳۹۲)، دفترچی و شیخ الاسلامی[۲۳] (۲۰۱۳) انجام شده است و همچنین پژوهشهای حجازی، صالح نجفی و امانی[۲۴](۲۰۱۵)، میفِن وی، فیلیپ ای. شافر، شانون کا. یانگ، و رابین ای. زاکالیک[۲۵] (۲۰۰۵)، ملتفت، کایدخورده و چیناوه[۲۶] (۲۰۱۴) و بدری، امانی، احراری و جهادی [۲۷](۲۰۱۴)، از این جمله تحقیقات هستند.