مدیریتی مشارکتی عبارت است از عملیاتی که طی آن کارکنان یک سازمان را در روند تصمیمگیریها دخالت و شرکت میدهند تأکید این شیوه مدیریت بر همکاری و مشارکت داوطلبانه کارکنان استوار است و میخواهد از اندیشه ها ، نظرات و ابتکارات آن ها در حل مشکلات و مسائل سازمان استفاده کند. البته نظام مشارکتی با افزایش رضایت مندی، انگیزه کارکنان را نیز بهبود می بخشد.
کارکنان با انگیزه، تواناییهای بیشتری داشته و میتوانند در سازمان خلاقیت و نوآوری را افزایش دهند. بزرگترین پشتوانه جهت اعمال مدیریت مشارکتی، تعهد، ایمان و اعتقاد مدیران سازمانها است. تا زمانی که مدیریت سازمان اعتقاد به مشارکت کارکنان نداشته باشد مدیریت مشارکتی تحقق پیدا نخواهد کرد.
مکانیزم های متفاوتی برای عملی کردن مدیریت مشارکتی وجود دارد که عمدهترین تکنیک برای مشرکت کارکنان استقرار نظام پیشنهادات در یک سازمان است.( آنکه بیشتر مشورت میکند کمتر اشتباه میکند)
نظام یا سیستم پیشنهادات ، تکنیکی است که میتوان از فکر و اندیشههای کارکنان برای مسئله یابی، چارهجویی و حل مسائل و مشکلات سازمانی بهره جست. بر اساس نظام پیشنهادات کلیه کارکنان از عالیترین رده سازمانی تا پایین ترین سطح آن میتوانند پیشنهادات، ایده ها ، ابتکارات و نظرات خود را برای رفع نارساییهای موجود در روند کاری و یا بهبود روش های انجام کار و یا افزایش کیفیت تولید ارائه دهند. البته نظام پیشنهادات فقط انتقاد نیست بلکه در آن راه چاره نیز ارائه میگردد(معصومی،۱۳۹۰).
فقط به بیان مشکلات پرداخته نمی شود بلکه راه حلهای رفع مشکلات نیز ارائه می شود از این طریق کارکنان میتوانند به همه امور و فعالیتهای سازمان بپردازند و پیشنهادهای اصلاحی خود را بر اساس فرآیندی مشخص تدوین و ارائه نمایند. استقرار نظام پذیرش و بررسی پیشنهادات در یک سازمان توجه و حساسیت کارکنان را به فرآیندهای کار بیشتر کرده و باعث مشارکت بیشتر کارکنان در سازمان می شود. و با افزایش مشارکت، خلاقیت و روحیه کارکنان، راهکارهای عملی برای حل مسائل و مشکلات سازمان پیدا میشود.
متأسفانه به دلایل مختلف نظام مشارکتی و پیشنهادات در کشور ما جایگاه خود را پیدا نکرده است. کارکنان در تصمیم گیریهای سازمان مشارکت داده نمیشوند و اگر در یک سازمانی مشارکت هم داده شوند از طرف کارکنان استقبال نمیشود.
شاید از مهمترین دلایل عدم استقبال کارکنان از سیستم پیشنهادات به دلیل بیتوجهی به نظرات و پیشنهادات کارکنان بوده است. که نظرات و پیشنهاداتی را مطرحکردهاند ولی به آن ها بهایی داده نشده است. و لذا برای کارکرد بهتر این نظام در سازمانهای ایران ابتدا باید کار فرهنگی صورت گیرد تا ذهنیتی که از ارائه پیشنهادات دارند تغییر یابد، به همین علت اگر این سیستم را در سازمان مستقر گردید انتظار نداشته باشید که از فردای آن روز پیشنهادات از جای جای سازمان سرازیر گردد بلکه برای معتبر سازی و ایجاد یک ذهنیت مثبت تلاش کنید و آن نیز با شعار امکان پذیر نمیباشد بلکه باید عملاً نظام پیشنهادات را تقویت کنید(خلعتبری،۱۳۹۱).
۲-۱۱٫ سرمایه فکری به عنوان یک عامل مؤثر بر عملکرد منابع انسانی
یکی از عوامل مهم که بر عملکرد منابع انسانی نقش و تاثیر زیادی داشته و بر کیفیت و بهبود عملکرد منابع انسانی مؤثر است، سرمایه فکری میباشد .تغییرات و چالش های که در محیط سازمان های امروزی در حال رخ دادن است بیانگر این واقعیت است که موفقیت سازمانی ها متاثر از نقش کارکنانی میباشد که از دانش و مهارت و توانمندی بالایی برخوردارند و منابع انسانی هر سازمان ارزشمندترین منبع آن محسوب می شود، بنابرین کارکنان اثر بخش همواره مورد توجه صاحبنظران علم مدیریت بوده اند و طبعاً سازمان نیازمند کارمندانی با عملکرد بالا و قابلیت علمی و عملی گسترده نیاز دارد(مقیمی،۱۳۸۸).
امروزه برای افـزایش عملکرد در سازمان ها استفاده بهینه از دانش وسرمایه فکری درسازمان ها میباشد که با ورود به اقتصاد دانش محور، دانش در مقایسه با سایر عوامل تولید مانند زمین، سرمایه و ماشین آلات از ارزش بیشتری برخوردار گردیده و عوامل سنتی تولید به تدریج نقش پررنگ خود را از دست دادهاند به طوری که در این اقتصاد، دانش مهمترین عامل تولید محسوب می شود و از آن به عنوان مزیت رقابتی نام برده می شود(همان منبع،۱۳۸۸)
سرمایه فکری همیشه مبهم بوده است و تعاریف مختلفی برای تفسیر این مفهوم مورد استفاده قرار گرفته است. بسیاری تمایل دارند از اصطلاحاتی مانند دارایی ها، منابع یا محرک های عملکرد به جای کلمه سرمایه استفاده کنند و آن ها واژه فکری را با کلماتی مانند نامشهود، بر مبنای دانش یا غیر مالی جایگزین میکنند. بعضی از حرفه ها (حسابداری مالی و حرفه های قانونی) نیز تعاریف کاملاً متفاوتی مانند دارایی های ثابت غیرمالی که موجودیت عینی و فیزیکی ندارند، ارائه کردهاند (معصومی،۱۳۹۰).
شکل۲-۱٫ فرایند سرمایه فکری
۲-۱۲٫پیشینه سرمایه فکری
سرمایه فکری، زاده عرصه علم و دانش است. هرچند این واژه در دوران تکوین خود به سر میبرد با اینحال این مفهوم برای نخستین بار، در سال ۱۹۹۱ مطرح شد یعنی زمانی که شرکت بزرگ سوئدی اسکاندیا شروع به اجرای مجموعهای از روشهای نوآورانه علمی برای توجه ویژه به داراییهای نامحسوس خود کرد. اگر رشد قدرت سختافزاری را یک شاخص مهم بدانیم، باید بگوییم که به زودی، رایانهها به ظرفیتی معادل ظرفیت مغز انسان دست خواهند یافت.
در آن زمان چگونه میتوان ارزش داراییهای شرکتها را سنجید – آیا ممکن است مهمترین داراییها همان نامحسوسترین داراییها باشند؟ این موضوع ارزش بررسی بیشتر را دارد.
ریشههای مفهوم سرمایه فکری بسیار عمیق هستند. در سال ۱۹۶۹، اقتصاددانی به نام جان کنت گالبریت برای نخستین بار از عبارت “سرمایه فکری” استفاده کرد. این در حالی بود که پیش از آن، پیتر دراکر مفهوم «کارگران آگاه» را مطرح کرده بود. اگرچه سیستمهای بیشتری در حال استفاده از مفهوم سرمایه فکری هستند، اما هنوز هم بسیاری از افراد اطلاعی از این مفهوم ندارند(خلعتبری،۱۳۹۱).