صرفنظر از استفاده از داراییها به منظور بهبود احساس افراد نسبت به خود، مصرفکنندگان از داراییهایشان به منظور ابراز وجود خود در باربر دیگران نیز استفاده میکنند. همان گونه که در شکل ۲-۲ نشان داده میشود، ساختار خویشتن، ساختار پیچیدهای است. میتوان ساختار خویشتن را در دو سطح کلی بیان داشت. در سطح فردی به دلیل اهمیت نمادین برای مصرفکنندگان در ارتباط با بنا کردن و حفظ آنچه که خویشتن خویش میپندارند، محصولات مورد مصرف قرار میگیرند که در برخی مقالات از آن به عنوان خود مستقل و یا خود فردی[۲۵] نام برده میشود. در سطح دیگر که همانا سطح اجتماعی است، محصولات به منظور ابراز خویشتن مصرفکننده در برابر دیگران مورد استفاده قرار میگیرند که در برخی مقالات از آن به عنوان خود غیرمستقل و یا خود اجتماعی[۲۶] نام برده میشود. خود مستقل به سه دسته خود واقعی، خود مطلوب و خود آرمانی تقسیم میشود. خود واقعی آن چیزی است که وجود دارد، ولی خود مطلوب آن چیزی است که مصرفکننده تمایل دارد که باشد و در نهایت خودآرمانی عبارت است از ادراک مشتری از آنچه که او آرمانی میپندارد.
شکل ۲-۲ : ساختار خویشتن مصرفکننده (Heding et al., 2009)
نامهای تجاری گوناگون از طرق مختلف با ساختار خویشتن مصرفکننده در ارتباط هستند. آن ها میتوانند از طریق تحریک «خود مطلوب» انگیزهای برای مصرفکنندگان در جهت رسیدن به اهدافشان فراهم آورند، میتوانند موجب ارضای نیاز خود بیانگری[۲۷] از نظر فردی و همچنین از نظر اجتماعی شوند. همچنین میتوانند به عنوان ابزاری جهت ارتباط با گذشته زندگی فرد تلقی شوند، به این صورت که نمادهایی از موفقیتهای فردی باشند، منظری از وجود فردی[۲۸] باشند و یا نمادی بیانگر ایجاد تحول در زندگیشان به حساب آیند (Heding et al., 2009).
۲-۱-۲-۳- مفهوم تجانس نام تجاری- خویشتن مصرفکننده
وقتی درخواست برای مصرف یک محصول با نام تجاری که شخصیتی به آن منتسب است مطرح میشود، ناگزیر مصرفکنندگان درگیر این پرسش میشوند که آیا هویت آن نام تجاری با تصویری که مشتریان از خویشتن خویش دارند متناسب است یا خیر. این فرایند مقایسه، ریشه در مفهوم هویتشناسی اجتماعی[۲۹] دارد که شاخهای مورد مطالعه در رشته روانشناسی است.
فرض اساسی در مورد مفهوم تجانس نام تجاری با خویشتن این موضوع است که هر چه درجه تجانس و تناسب میان نام تجاری و خویشتن مشتری افزایش یابد، شانس اتفاق افتادن خرید بالاتر میرود (Usakli & Baloglu, 2010). در واقع، تا حدودی رفتار مصرفکننده به واسطه فرایند مقایسهای که مابین ادراکش از خویشتن (خود فردی واقعی، ایدهآل، مطلوب، و یا خود اجتماعی) با شخصیت نام تجاری انجام میدهد، قابل پیشبینی است؛ زیرا او تمایل دارد که محصول انتخاب شده دارای شخصیتی نزدیک با آنچه که درباره خویشتن میپندارد باشد. همان گونه که ذکر شد، ممکن است مصرفکننده با بهره گرفتن از یک نام تجاری بخواهد خویشتن فردی خود را ابراز کند، ممکن است خواستار ابراز خویشتن اجتماعی خود باشد؛ یعنی پیشینه اجتماعی خود را ابراز دارد، ممکن است بخواهد بدان واسطه گروهی را که بدان تعلق دارد، به نمایش بگذارد و یا آمال و آرزوهایش را به واسطه استفاده از یک نام تجاری خاص تحقق بخشد. در واقع استفاده از یک نام تجاری برای مصرفکننده در دو سطح فردی و اجتماعی قابل تحلیل است. در سطح فردی مصرفکننده به دنبال ایجاد شخصیت و هویتی خاص و مستقل برای خویشتن است. خواستار ایجاد تمایز نسبت به دیگران و در مقابل در سطح اجتماعی گاه فرد به دنبال نمایش وابستگیهای اجتماعی خود و یا گروههایی است که فرد تمایل دارد به آن ها منتسب گردد. در هر یک از موارد ذکر شده تناسب شخصیت نام تجاری با یکی از جنبههای خویشتن فرد مطرح است. بخشی از این فرایند انتخاب مرتبط با مفهوم مصرف نمادگرایانه است. در واقع لزومی ندارد که همواره نام تجاری با خود واقعی فرد متناسب باشد، گاهی این تناسب با خود مطلوب و یا خود ایدهآل است که موجب انتخاب یک نام تجاری توسط مصرفکننده میشود(Heding et al., 2009).
۲-۱-۳- تعاریف شخصیت نام تجاری
شخصیت برند، یکی از اجزای اصلی تشکیلدهنده «هویت برند»[۳۰] است. از این رو، محققان معمولا هویت برند و «تصویر برند»[۳۱] را به عنوان یک ساختار چندبعدی که در آن شخصیت برند یکی از اجزای اصلی تشکیلدهنده هویت برند است، در نظر میگیرند (Geuens et al., 2009). اگرچه چارچوبهای مختلفی در رابطه با هویت برند وجود دارد، اما نقطه مشترک در تمامی تحقیقات این است که هویت برند و شخصیت برند از طرف فرستنده بهتر درک میشوند و تصویر برند از طرف گیرنده (Konecnik & Go, 2008). از طرفی مصرفکنندگان اغلب با اعطای ویژگیهای شخصیتی به برند برای آن ها جنبههای انسانی قایل میشوند، و بازاریابان اغلب این ادراکات را با جایگاهیابی برند ایجاد یا تقویت میکنند. ویژگیهای شخصیتی برند معانی نمادین یا ارزشهای احساسی فراهم میکند که میتواند به ترجیحات برند مصرفکنندگان کمک کند، اما مصرفکنندگان اغلب تمایل به استفاده از برندهایی با شخصیت قوی دارند تا بتوانند با آن رابطه برقرار سازند و شخصیت خود را به نمایش بگذارند (John & Srivastava, 1999).
شخصیت نام تجاری عبارت است از مجموعهای از صفات انسانی که همراه با یک نام تجاری تداعی میشوند(Aaker, 1997). فرض بر این است که این ویژگیهای تداعیشده همراه با نام تجاری، پایدار، متمایز، و با ثباتاند. در تعریفی دیگر «کاتلر[۳۲]»(۲۰۰۶) شخصیت نام تجاری را به عنوان ترکیب ویژهای از ویژگیهای انسانی که ممکن است به یک برند خاص نسبت داده شده باشد، بیان نموده است. به هر روی، شخصیت نام تجاری متأثر از تعامل میان دو فاکتور اساسی است. یکی آن چیزی است که شرکت ارائه کننده محصول تلاش دارد که به عنوان شخصیت به نام تجاری خود منتسب کند، و دیگری ادراک مشتریان نسبت به شخصیت یک نام تجاری است که این دو لزوماً همواره یکسان نیست.
پس از سالها تحقیق در حوزه ابعاد شخصیتی انسان در حال حاضر، اجماع نسبی محققان بر یک مدل پنج بعدی است که شخصیت افراد را تکمیل میکند و از آن به عنوان «پنج بزرگ»[۳۳] یاد میشود. این ابعاد پنجگانه عبارتند از درونگرایی/ برونگرایی، موافقت و سازگاری، باوجدانی، ثبات عاطفی، گشودگی یا باهوشی. از طرفی بررسیهای متعدد نشان داد که مشتریان مشکلی برای ارتباط دادن شخصیتهای انسانی به برند (Aaker, 1997) یا برقراری ارتباط با برند ندارند (Fournier, 1998).