۱-۸: چالش های پیش رو
در جمع آوری داده ها با موانعی مواجه گشتیم که دسترسی به جامعه آماری بزرگتر را محدود می ساخت، جامعه آماری از بین شرکتهایی انتخاب گشته است که به بخش خصوصی واگذار گشته اند اما بسیاری از این شرکتها به بورس واگذار نشده اند و یا برخی دیگر که واگذار گشته اند اطلاعات سالهای متوالی را در اختیار قرار نمی دادند. البته تدریجی بودن روند خصوصی سازی و در دسترس نبودن رقم دقیق درصد خصوصی سازی قبل از سال ۱۳۸۳ یکی از مشکلات تحقیق بود که منجر به کوچک تر شدن جامعه آماری گشته است.
۱-۹: قلمرو پژوهش
همچنین قلمروهای پژوهش به صورت ذیل میباشند:
۱-۹-۱: قلمرو مکانی:
قلمرو مکانی پژوهش، بورس اوراق بهادار تهران میباشد.
۱-۹-۲: قلمرو زمانی:
سال های مورد بررسی، سال های ۱۳۸۶ الی ۱۳۹۲ میباشد که دوره قبل و بعد از خصوصی سازی با هم مقایسه میگردند.
۱-۹-۳: قلمرو موضوعی:
در این پژوهش با توجه به اهداف و فرضیاتی که به دنبال پاسخگویی به آن ها هستیم، و نیز با توجه به متغیرهای پژوهش در حیطه حسابداری مبحث عملکرد مالی مطرح میباشد.
۱-۱۰: واژه های کلیدی
خصوصی سازی، بازده فروش، بازده دارایی، بازده حقوق صاحبان سهام
فصل دوم
ادبیات و پیشینه پژوهش
۲-۱: مقدمه
توسعه اقتصادی از اهداف مهم کلان اقتصادی هر کشور است. زیرا برای افزایش سطح رفاه افراد هر کشور باید شاخص های اقتصادی و اجتماعی بهبود یابند که این مهم جز در سایه رشد و توسعه اقتصادی کشور میسر نیست. در دنیای امروز که کشورهای در حال توسعه شکاف بین کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه را به خوبی درک کردهاند، جنبش عظیمیدر کشورهای جهان سوم برای از بین بردن این شکاف اقتصادی به وجود آمده است. در این خصوص، مردم کشورهای در حال توسعه خواهان زندگی همانند مردم کشورهای توسعه یافته هستند، بنابرین به این کشورها مهاجرت میکنند یا میکوشند که کشورهای خود را به سطح کشورهای توسعه یافته برسانند. بنابرین به توسعه اقتصادی و در کنار آن به توسعه مالی[۳] اهمیّت زیادی داده میشود.
سیاست های درجه باز بودن مالی و تجاری به عنوان عاملی برای توسعه مالی است که در آن افزایش درجه باز بودن میتواند باعث توسعه یک کشور در حال توسعه شود. زیرا هر چه اقتصاد کشوری در ارتباط با سایر کشورها پویاتر عمل نماید ضمن افزایش مبادلات اقتصادی، از کسب فناوری و خلاقیت سایر کشورها بهره مند گردیده و با افزایش بازدهی موجبات افزایش انگیزه و عامل تحرک برای سرمایه گذاری را فراهم مینماید و زمینه توسعه مالی فراهم میشود. در این میان اثر آزاد سازی مالی بر توسعه مالی کشور قابل توجه است. به طوری که آزادسازی با کاهش محدودیت ها و حذف نسبی تعرفه ها، موانع تجاری را به حداقل میرساند و زمینه ادغام اقتصادی را فراهم میآورد. به علاوه آزادسازی مالی میتواند مؤلفه ها و شاخص های اقتصادی در عرصه بینالمللی را تحت تاثیر قرار دهد و مسیر مناسبی را در جهت کسب منافع اقتصادی به روی کشورها باز نماید.
همچنین اقتصاددانان در مورد اهمیت سیستم مالی در توسعه اقتصادی و مالی نظرات متفاوتی دارند. هیکس[۴] (۱۹۶۹) معتقد است که سیستم مالی از طریق تجهیز سرمایه برای طرح های بزرگ در آغاز انقلاب صنعتی نقش حیاتی داشته است. بانک های خوب با شناسایی و تامین مالی کارفرمایانی که بیشترین شانس را برای تولید محصولات جدید و یا اجرای طرح های ابتکاری دارند، موجب تقویت نوآوری های تکنیکی میشوند. در مقابل رابینسون (۱۹۵۲)[۵] بر این باور است که سیستم مالی پیرو بخش واقعی اقتصاد است. هرگاه بخش واقعی اقتصاد توسعه یابد، بخش مالی نیز به دنبال آن توسعه خواهد یافت. بر این اساس، توسعه مالی موجب پیدایش انواع خاصی از ترتیبات مالی میشود و سیستم مالی به طور خودکار به این تقاضا پاسخ میدهد. گروهی دیگر از اقتصاددانان، اعتقادی به اهمیت توسعه مالی و نقش آن در توسعه اقتصادی ندارند. لوکاس (۱۹۹۸)[۶] بیان میکند که اقتصاددانان بیش از اندازه بر نقش عناصر مالی در رشد و توسعه اقتصادی تأکید دارند. در حالی که اقتصاددانان توسعه، در این خصوص تردید دارند و هر از گاهی بخش مالی را در تحلیل های خود نادیده میگیرند.
بخش مالی نقش مرکزی در توسعه و رشد اقتصادی بازی میکند و به دلیل ایفا کردن نقش واسطه ای در تخصیص منابع به همه بخشهای اقتصاد، از طریق کاهش هزینه های تامین مالی و نیز تشویق پس اندازها و استفاده کارا از آن ها، سهم عمده ای در رشد بلند مدت اقتصادی دارد.
دولت در کشورهای صادرکننده نفت با اتکا به درآمد نفتی امکان ورود گسترده به بازارهای مالی و ایجاد تغییرات مختلف در آن را دارد. هدف اصلی سیاست گذاران از چنین تغییراتی، تحریک رشد اقتصادی است. اما مطالعات انجام شده در این زمینه نشان میدهند که توسعه مالی الزاماًً منجر به رشد اقتصادی نمی شود.
پاتریک(۱۹۹۶)[۷] معتقد است که رابطه توسعه مالی و رشد اقتصادی به درجه توسعه یافتگی هر کشور بستگی دارد. در مراحل ابتدایی توسعه، بهبود خدمات مالی و گسترش ابزارهای جدید مالی و تغییر ساختار مالی موجب رشد اقتصادی میشود. ولی در ادامه روند توسعه اقتصادی، تحولات مالی دنباله روی تقاضا برای آن میشود و تقاضا برای انواع جدیدتر ابزارها و خدمات مالی عامل تعیین کننده میشود.
در چند دهه اخیر، نقش توسعه مالی در رشد اقتصادی فراموش شده است که یکی از عوامل اصلی این موضوع کمبود آمار و اطلاعات لازم در این زمینه میباشد. در این میان تأثیر بخش مالی بر رشد اقتصادی بر مطالعه گلداسمیت بر میگردد که در مطالعه خود تأکید بر ساختار مالی و توسعه رشد اقتصادی میکند )گلداسمیت[۸]، ۱۹۹۶). بررسی ارتباط میان توسعه مالی و رشد اقتصادی از لحاظ آماری نیز به صورتهای مختلف انجام شده است که در این میان میتوان به مطالعات بین کشوری اشاره نمود که این مطالعات میتواند به تخمینهای کاذب منجر شود و از طرفی میزان محدودیتهای زیادی در آن ها وجود دارد(لیانگ و تنگ[۹]،۲۰۰۶).
با توجه به شواهد گفته شده و آنچه که در ادامه تحت عنوان ادبیات و پیشینه پژوهش مطرح خواهد شد پژوهش حاضر در صدد است تا با داده های مشخص به بررسی بازده شرکتها به منظور ارزیابی اثر انتقال مالکیت به بخش خصوصی بپردازد.