بر اساس این تجزیه و تحلیل، سازمان میتواند اهداف بلند مدت خود را با صراحت و شفافیت بیان کند، تا جهتگیری تلاشهای سازمان مشخص شود و همچنین نقاط عطف معینی برای ثبت روند دستیابی به موفقیت به دست آید. تعیین چنین اهدافی است که نشان میدهد یک شرکت چه استراتژیهایی میتواند انتخاب کند. استفاده متناوب از اطلاعات بازاریابی برای شناسایی و انتخاب گزینههای استراتژیک، تکنیکهای خاص خود را پیشنهاد میکند. از فرایند استفاده متناوب از اطلاعات بازاریابی در موارد مشروحه ذیل میتوان استفاده کرد:
الف – تدوین استراتژیهای کلان کسب و کار و استراتژیهای بازاریابی (شناخت فرصتهای کسب و کار و تعیین خطوط کلی نفوذ در بازار، جذب و حفظ موقعیت).
ب –نیاز به بازنگری وظایف بازاریابی و اصلاح ساختاری آن.
ج – تهیه طرح جامع بازاریابی
د – تدوین اهداف کوتاه مدت و ایجاد چارچوبی برای ارزیابی، پاداشدهی و آموزش بازاریابی در سازمان.
ه – ایجاد ارتباط قوی بین چرخه برنامهریزی بازاریابی، سیستمهای پشتیبانی و عملیات سازمان (نظیر سیستم منابع انسانی). (سرمد سعیدی،۱۳۹۰)
۲-۲-۱۲- مزیت رقابتی:
مزیت رقابتی ارزشی است که سازمان به مشتریان خود عرضه میکند، به نحوی که در آن زمان این ارزش توسط رقبای بالقوه و بالفعل عرضه نمی شود.
فیلیپ سلزنیک اولین فردی بود که عبارت “مزیت رقابتی” را در سال ۱۹۵۷ به کار برد. مزیت رقابتی شامل مجموعه عوامل یا توانمندی هایی است که همواره شرکت را به نشان دادن عملکردی بهتر از رقبا قادر میسازد بنا به تعریف دیگر، مزیت رقابتی عامل یا ترکیبی از عواملی است که در یک محیط رقابتی سازمان را بسیار موفق تر از سایر سازمان ها می کند و رقبا نمی توانند به راحتی از آن تقلید کنند. برای تعریف مزیت رقابتی یک واحد اقتصادی، مدیریت بایستی یک ارزیابی کامل از محیط داخلی و خارجی واحدش به عمل آورد.
زمانی که مدیر بتواند یک نقطه قوت در داخل بنگاه اقتصادیاش پیدا کند که هم با نیاز بازار همخوانی دارد و هم یک برتری نسبی در بازار ایجاد میکند، میتوان گفت که به یک مزیب رقابتی دست پیدا کردهاست. شرکتها در زمینههای تکنولوژی، مدیریت و بازاریابی میتوانند نسبت به رقبای خود، مزیت رقابتی داشته باشند.
رقابت، اصلی ترین مبنای دنیای جدید است که به لحاظ مفهومی در مقابل انحصار قرار دارد. در واقع هر جا صحبت از رقابت باشد رابطه یک واحد یا عامل اقتصادی (مانند بنگاه) نسبت به یک واحد یا عامل دیگر در نظر گرفته می شود.
در حالت انحصار، تنها یک یا چند عامل معدود مشغول فعالیت هستند و بنابرین در چنین فضایی امکان هر گونه تبانی میتواند وجود داشته باشد. بر عکس در حالت رقابت، عاملان اقتصادی با اطلاعاتی که نسبت به همدیگر دارند در مقابل یکدیگر واکنش نشان میدهند. بدین ترتیب، می توان اذعان کرد که بحث از مزیت رقابتی و رقابت پذیری اساسا در یک فضای رقابتی به وجود میآید و در شرایط انحصاری معنا ندارد. از سوی دیگر، ایجاد فضای رقابتی در جامعه و ارتقای سطح رقابت پذیری در سطوح مختلف، زمینههای لازم جهت ورود به فرایند جهانی شدن را فراهم می کند. رقابت پذیری بنگاه، بخش یا اقتصاد ملی کیفیتی است که از طریق حاکمیت بازار و شکل گیری فعالیت ها بر پایه مزیت نسبی و رقابتی محقق می شود، هر چقدر رقابت پذیری کشوری در سطح جهان بالاتر باشد، آن کشور از ادغام در اقتصاد جهانی به واسطه دسترسی سهل تر به بازارهای خارجی بیشتر منتفع خواهد شد. بر عکس کشوری که از قدرت رقابت پذیری پایین تری برخوردار باشد نه تنها از ادغام در اقتصاد جهانی منتفع نمی گردد، بلکه ممکن است متضرر نیز گردد. فرایند ادغام اقتصادی کشورها با جامعه جهانی (یعنی گسترش ارتباط متقابل با بازارهای جهانی) از چند دهه گذشته آغاز گشته و در این مسیر حضور کشورهای در حال توسعه نیز چشمگیر بوده است. به همین جهت، نیاز است اذعان گردد که رقابت پذیری در موفقیت کشور برای حضور در فرایند جهانی شدن نقشی اساسی دارد.
تعاریف متعددی از سوی صاحبنظران مختلف برای مزیت رقابتی عنوان شده است؛ مزیت رقابتی شامل مجموعه عوامل یا توانمندی هایی است که همواره شرکت را به نشان دادن عملکردی بهتر از رقبا قادر میسازد. بنا به تعریف دیگر، مزیت رقابتی عامل یا ترکیبی از عواملی است که در یک محیط رقابتی سازمان را بسیار موفق تر از سایر سازمان ها می کند و رقبا نمی توانند به راحتی از آن تقلید کنند.
برای دستیابی به مزیت رقابتی، یک سازمان هم باید به موقعیت خارجی خود توجه کند و هم توانمندی های داخلی را مورد توجه قرار دهد. سازمان باید به قابلیت های داخلی و موقعیت رقابتی در بازار نه به صورت جدا از هم، بلکه به طور متقابل به عنوان منابع دستیابی به مزیت رقابتی و تدوین استراتژی بازاریابی فکر کند. مزیت رقابتی حاصل یک فرایند پویا و مستمری است که با در نظر داشتن موقعیت خارجی و داخلی سازمان از منابع سازمان نشأت میگیرد و به واسطه توانایی به کارگیری درست این منابع، قابلیت هایی به وجود میآیند که بهره گیری از این قابلیت ها مزیت های رقابتی را برای سازمان به ارمغان می آورند.
در مسیر ایجاد مزیت رقابتی دو نکته قابل طرح است : اول اینکه، این مسیر فرایند دنباله داری است که به عملکرد بهتر سازمان منجر می شود. در صورتی که سازمان بتواند به واسطه شایستگی های خود، مزیت رقابتی پایداری خلق نماید که برای مشتریان ارزشمند بوده و همواره برتر از رقبا باشد، در واقع عملکردی شایسته از خود بر جای گذاشته و رقابت پذیری را به ارمغان آورده است.
دوم اینکه، به خاطر افزایش پیچیدگی های محیطی و شدت رقابت، مزیت رقابتی یا به راحتی توسط رقبا تقلید می شود یا از نظر مشتریان به زودی رنگ می بازند و بایستی با مزیت های جدیدی جایگزین شوند. بر این اساس سازمان باید به فکر پایدار نمودن مزیت های رقابتی خود باشد. ایجاد و حفظ پایداری مزیت رقابتی، مستلزم شایستگی هایی است که با تکیه بر قابلیت های سازمان، برای مشتریان ارزش ایجاد میکند.
منابع شرکت شامل انواع دارایی ها، توانمندی ها، فرآیندهای سازمانی، اطلاعات، دانش و… است، که شرکت آن ها را طوری کنترل میکند که استراتژی های ارزش آفرین را توسعه داده و اجرا نماید. این منابع را در سه دسته بندی منابع محسوس، نامحسوس و توانمندی های سازمانی می توان جای داد. قابلیت های شرکت، ترکیبی است از مهارت ها، دانش و رفتارهایی که در سرتاسر سازمان وجود دارد و در افراد، سیستم ها، فرآیندها و ساختارها منعکس می شود. در یک تعریف دیگر، مهارت هایی که شرکت برای تبدیل داده ها به ستانده ها به کار میگیرد تا در قالب فرآیندهای سازمانی از ترکیب منابع محسوس و نامحسوس برای به دست آوردن اهداف موردنظر مانند: خدمت به مشتری، توانمندی های توسعه محصولات برتر، نوآور بودن خدمات و کالاها استفاده نماید.
شایستگی ها به عنوان ترکیب کاملی از دارایی ها، منابع و فرآیندها است که به شرکت اجازه میدهد به نیازهای مشتری پاسخ دهد. آن دسته از شایستگی ها دارای ارزش استراتژیک میباشند که بتواند برای مشتریان ارزش آفرینی کند.