“>
از نظر اریکسون آنچه هویت من نامیده میشود آن جنبه از (من) است که پس از ایجاد بحران –روانی اجتماعی گذر از کودکی به بزرگسالی به بررسی انتخاب و وحدت بخشیدن به تصاویر خود با توجه به فضای عقیدتی خاص دوره جوانی می پردازد.اریکسون [۶۳]در سال ۱۹۸۱ م.(هویت من)را مبنی بر چند چیز تعریف کرد.
الف: هویت بر تلفیق بین گذشته و آینده جهت تقویت حس یکپارچگی دلالت دارد.
ج: پاسخ به سوال هویت با ارزیابی منطقی ازخود داده میشود که این ارزیابی با ملاحضه ی فرهنگ به ویژه عقاید و انتظاراتی که جامعه از فرد دارد صورت می گیرد.
د: هویت فرایند یک پارچه سازی در مورد پرسش قرار دادن پیرامون حوزه های اساسی به خصوص حرفه آتی جنسیت عقاید سیاسی و مذهبی است که در نتیجه آن تعهدی قابل انعطاف اما دیر پا در حوزه های یادشده به وجود می آید.این تعهد از جنبه عینی تعامل مؤثر فرد با جامعه و از جنبه ها ذهنی حس اساسی وظیفه شناسی و وفاداری را ضمانت می کند (غفاری، ۱۳۸۸).
از دیدگاه اریکسون نوجوانان برای ساختن هویت خود در یک زمان با دو گروه از امور درگیر است از سوی باید با تغییرات فیزیولوژیکی و شناختی خود سازگار شود و از سوی دیگر ناگزیر از سازگاری با نظامهای بیرونی است از این رو تشکیل هویت در نوجوان شامل سه امر اساسی است. ۱: نوجوان احساس ثبات و تداوم کند یعنی درک کند که در طول زمان همان شخصی است که قبلآ بوده است.۲: افراد جامعه و دیگران او را شخصی با ثبات بشناسند یعنی نوجوان باید بتواند تصویر با ثباتی از خود به محیط ارائه دهد.۳: او باید بر اساس شواهد عینی و اطلاعات ملموسی که از محیط دریافت می کند به ثبات شخصیت خود و تداوم آن اطمینان پیدا کند (ربانی ،۱۳۹۲).
پس از اریکسون (مارسیا،۲۰۰۹ )طرح عقلانی کردن شکل گیری هویت اریکسون را از طریق فرایند مصاحبه قابل بهره برداری نمود این فرایند بر دو چیز متمرکز بود.
۱:بحرانی که در آن فرد امکانات و انتخابهای دیگر را کشف می کند .
۲:تعهدی که در آن افراد یک هویت بخصوص را سرمایه گذاری می کنند.(هانسبرگر[۶۴]و همکاران،۲۰۰۹ )وی با انطباق بر دو معیار کاوشگری و تعهد و با سه حوزه عملکرد کلی یعنی شغل ایدئولوژی و ارزشهای بین شخصی روشی را برای سنجش منزلتهای هویتی من به وجود آورده(مارسیا) منزلتهای هویتی را اینطور نام گذاری کرد .هویت دنباله رو،هویت سردرگم،هویت بحران زد و هویت یافتگی.افراد هویت یافته بحران اکتشاف را تجربه کرد.آن دو از این طریق تعهدات راسخ و محکمی برایشان پدید آمده است.افراد دارای هویت بحران زده در حال تجربه کردن بحران هویت و اکتشاف هستند ولی تعهدی از آن برایشان حاصل نشده است فرد دارای هویت دنباله دار و به هویتی متعهد است که حاصل تجربه بحران ها و اکتشافات همراه است که حاصل تجربه بحران ها و اکتشافات همراه آن است و همواره در پی الگوست و نهایتآ افراد دارای هویت سردرگم که تعهدات مستحکم هویتی ندارند به گونه ای فعال در حال کشت و درک چنین تعهداتی نیستند به این ترتیب از میان این چهار منزلت هویتی،منزلت سردرگم و دنباله رو در کمترین سطح توسعه یافتگی قرار دارند و نسبتآ نابالغ اند و هویت بحران زده شرایط میانه ای دارد و نشانگر حرکتهای به سمت منزلتهای پخته تری مانند هویت یافتگی است.(هانسبرگ و همکاران،۲۰۰۸ )ساختارگرایان نظریه پردازان دیگری بودند که هویت را به عنوان ساختار خود عبارت از یک سازمان پویا خود ساخته و درونی از توانایی ها،باورها و تاریخچه فردی در نظر گرفتتند.تحول این ساختار زمانی است که افراد نسبت به یگانگی شان و شباهتشان به دیگران و نقاط قوت و ضعف خود در روش هایی که در جهان اتخاذ می کنند آگاه تر باشند و رشد کمتر آن زمانی است که افراد درباره تمایزشان از دیگران دچار اغتشاش باشند و برای ارزشیابی خودشان بیشتر بر منابع بیرونی تکیه نمایند ساختار گرایان ویژگیهای رفتاری فردی را که هویت روشنی دارند شامل ۱٫ خودپنداره قوی –روشنی اهداف–آسیب پذیری اندک–پذیرش خود–قدرت تصمیم گیری بدون تزلزل–احساس مسولیت در برابر زندگی می باشد از سوی دیگر دیدگاهای غیر ساختاری نیز مانند پست مدرنیسم وسازه گرایی اجتماعی وجود دارد که بر خلاف دیدگاهای ساختگرا هویت را مفهوم ثابتی نمی دانند بلکه معتقدند که هویت نشان دهنده کثرت وپیچیدگی طبیعی انسان است از نظر ایشان افراد هویت واحدی ندارند بلکه دارای هویتهای چند گانه هستند وهویتشان در تعاملات اجتماعی شکل می گیرد وهمواره در حال شکل گیری مجدد است بنابرین هویت افراد در تعاملات اجتماعی وهم چنین در فرایند درمان قابلیت تغییر دارد (تبریزی و همکاران،۱۳۸۹).
۲-۳-۵- عوامل مؤثر بر شکل گیری هویت :
مجموع این نظریه پردازان با دیدگاهای مختلفی که دارند درعواملی دارای اشتراک اند و در فرایند هویت یابی نوجوان علاوه بر فرهنگ عمومی جامعه نهادهای خانواده و مدرسه را به عنوان تعین کننده ترین نهادهای تشکیل هویت به حساب میآورند برخی دیگر از اشتراکات آن ها را که از عوامل مؤثر در هویت یابی فرد است می توان به شرح ذیل خلاصه نمود (خواجه نوری، ۱۳۹۰).
-
- عوامل شناختی :رشد شناختی تاثیر مهمی بر شکل گیری هویت دارد وقتی که فرد در دوره نوجوانی به مرحله تفکر عملیات صوری میرسد امکان بهتری به دست میآورد که هویت آتی خود را ترسیم کند وبه مسائل آن بیندیشد (امیری، ۱۳۹۲).
-
- عوامل مربوط به والدین : نوع ارتباط نوجوانان با والدین در چگونگی شکل گیری غالبا کسانی هستند که از جانب والدین خود به فراموشیب سپرده ویا طرد شده اند در تحقیقی که توسط (آدامز ،جونز ) در سال ۲۰۰۷ انجام شد معلوم گردید که جوانانی که در مرحله بالای هویتی قرار داشتند والدینشان استقلال را تشویق وکنترل کمی را بر آنان اعمال می کردند .والدین جوان با هویت سردر گم شیوه های فرزند پروری غیر ثابتی را اعمال می کردند وجوانانی با هویت دنباله رو والدینشان کنترل زیادی بر آن ها اعمال کرده و استقلال را کمتر تشویق می نمودند (ابطحی، ۱۳۸۹)
-
- عوامل اقتصادی : تحقیقاتی که توسط (رولین[۶۵]) در سال ۲۰۰۷٫م.انجام داد نشان داد که شرایط بد اقتصادی در ارتباط غیر مستقیم با کاهش فاکتورهای روانشناختی مثبت کاهش سطوح رشد هویت بوده است تنگنای اقتصادی در ارتباط منفی با رشد هویت در رشد هویت در ارتباط مثبت با سازگاری مثبت روانشناختی است این نکته معین می کند که ارتباط غیر مستقیمی بین فقر وسلامت روانی وجود دارد که به واسطه رشد هویت است .
-
- عوامل مربوط به مدرسه : موفقیتهای تحصیلی در طول سالهای مدرسه و قبول شدن بعدی نوجوان در دانشگاه معمولا عامل مؤثری در شکل گیری هویت است زیرا راههای زندگی آینده ی او را هموارتر می سازد و از نظر حرفه ای نیز اطمینان بیش تری برای او ایجاد می کند .
“