به عنوان نمونه، فرد افسرده ای که علائم رخوت و بی حالی خود را اشتباه به عنوان نشانه ای از عدم توانایی برای مقابله، تعبیر و تفسیر میکند و یا بیمار مضطرب و وحشت زده ای که تپش قلب را به اشتباه، نشانه ی یک حمله قریب الوقوع قلبی می پندارد، ممکن است نسبت به فردی که این حساسیت های شدید را نسبت به بدن خود ندارد، سود کمتری نصیبش گردد. به طور کلی، این مدل پاسخ های متفاوتی به مراحل خود تمرکزی پیشبینی میکند و بیان میدارد که میزان اثرگذاری، بستگی به شدت و طول مدت مشکل نیز دارد. مثلاً مراحل خود – تمرکزی، در فردی که فقط یک دوره از اضطراب یا افسردگی را تجربه کردهاست، ممکن است خطر قدرت بخشیدن به شکل بندی S- REF را زیادتر کند. ولی در افرادی که دارای مشکلات مزمن و یا چندین دوره ی اختلال هستند، احتمال دارد که شکل بندی S- REF سخت تر، و آستانه تحریک بالاتری داشته باشند. در این حالت، روند خود – تمرکزی تقویت نمی شود و این افراد میتوانند شیوه ی فراشناختی خود را به وسیله این تکنیک تقویت کنند.
خلاصه این که، مدل S- REF بر این اعتقاد است که روش های غنی سازی ذهن که بر راهبردهای تمرکز بر موضوعات غیر از خود در رسیدن به کنترل بر توجه تأکید میکنند، فقط ممکن است برای درمان بعضی از اختلال ها مفید باشند. با این وجود، در تحلیلهای موجود، روش های غنی سازی ذهن فقط به عنوان پیش نیاز یا اجزایی نگریسته میشوند که میتوانند دانش خود را اصلاح کنند.
۲-۱-۳-۴- نظریه بروئر
بنیادهای روان شناختی نظریه فراشناخت را می توان در آثار «برونر» یافت. برونر، ذهن انسان را به مثابه یک ماشین فرض می کرد که از دانش موجود برای تعبیر و تفسیر و سازماندهی مجدد اطلاعات نوین و پیشین استفاده میکند. دانش موجود را می توان صورت راهبردی یا محتوایی آموزش داد. برای نمونه، می توان از اطلاعات موجود درباره سیستم گوارش انسان، برای مفهوم سازی کارکرد آنزیم ها استفاده کرد. همچنین، می توان دانش موجود را به مثابه راهبردی برای یادگیری هم آموزش داد (آقازاده و احدیان، ۱۳۷۷).
بروئر[۵۵] (۱۹۹۹) نیز در پاسخ کلی به چگونگی توجه به مطالعه فراشناخت، آن را ناشی از ادامه واکنش به محدودیت های رفتارگرایی در مطالعه فرآیندهای پنهان و درونی ذهنی، عنوان کردهاست.
بنابرین، روان شناسی شناختی که تمام تلاش خود را برای روشن سازی توانمندی های شناختی و استدلالی موجود زنده گذاشته بود از نو مورد توجه خاص قرار گرفت. پیشگامان و پیروان این مکتب فکری، روان شناسانی چون پیاژه و بروئر هستند، بروئر بر این باور بوده است که در درون انسان ابزارها یا کار افزارهایی برای استدلال و اندیشیدن وجود دارد و پیاژه باور داشته است که انسان بر اساس ساختمان ذهنی و طرحواره های مختلف به تفسیر هستی می پردازند. به هر حال، در این حوزه تلاش های عمده ای در یافتن راهبردهای متعدد برای پرورش مهارت های شناختی صورت گرفته است. در کنار فعالیت های مربوط به پرورش مهارت های شناختی تلاش هایی نیز برای بهینه سازی مهارت های شناختی صورت میگیرد. زاییده این مجموعه تلاش ها، چشم اندازی گشوده است که در آن نظریه فراشناخت مورد توجه است (آقازاده و احدیان، ۱۳۷۷).
بیکر و بروان بیان میکنند که دانش فراشناختی معمولاً به عنوان اطلاعات درباره شناخت در نظر گرفته می شود (به نقل از فلاول، ۱۹۸۵). دانش فراشناختی شامل دانش یا باورهایی اصولی در مورد عوامل و یا متغیرهایی است که در تعامل با یکدیگر قرار می گیرند و موضوع، پیامد و اقدامات شناختی را تحت تأثیر قرار میدهند (فلاول، ۱۹۷۹). اسکرا و مشمن اعتقاد دارند که دانش فراشناختی به آنچه فرد در مورد خویش یا به طور کلی در مورد شناخت میداند، اشاره دارد و شامل دانش توصیفی[۵۶]، دانش عملکردی[۵۷]، دانش شرطی[۵۸] می شود (به نقل از پاکدامن ساوجی، ۱۳۷۹).
۲-۱-۴- افکار ناکارآمد
در رویکرد شناختی – اجتماعی مفهوم خود[۵۹] یعنی دانشی که فرد از خود دارد (گاگز[۶۰]، ۱۹۸۲؛ به نقل از ویگفیلد و کارپاتین، ۱۹۹۱) یا نظریه ای که فرد از خود به عنوان یک تجربه گر و دارای کارکرد دارد (اپستین، ۱۹۹۱)، عنصری کلیدی است که در یکپارجه کردن عملکرد انسان نقش مهمی دارد (راجرز و کلی، به نقل از کدیور، ۱۳۸۲). مفهوم خود همچنین بین درون و محیط بیرونی (بافت) نقش واسطه ای ایفا میکند که هم میتواند زمینه موفقیت فرد را فراهم کند و هم میتواند به وسیله عوامل بیرونی متأثر شود و در واقع نقش تعیین کننده عوامل بافتی در شکل گیری مفهوم خود افراد، تردید ناپذیر است، همچنان که (کولی ۱۹۲۰، به نقل از محسنی، ۱۳۷۵) خود را محصولی اجتماعی میداند که از خلال اخذ دیدگاه دیگری شکل میگیرد. به عبارت دیگر، خود بازتابی از نگرش دیگران درباره خویشتن است. شولسون و بولس (۱۹۸۲، به نقل از پاجاری، ۱۹۹۴) معتقد هستند که باورهای مفهوم خود مجموعه ای از ادراک های خود هستند که از ورای تجربه ها و تفسیرهای محیطی شکل می گیرند و به شدت تحت تأثیر تقویت ها و ارزیابی هایی قرار دارند که به وسیله افراد مهم انجام میشوند.
در بررسی مفهوم خود مدل های نظری مختلفی مطرح شده است، از جمله شیولسون[۶۱] و همکاران (به نقل از ازمارش و سشینگ،[۶۲] (۱۹۹۷) الگوی سلسله مراتبی چند وجهی از مفهوم خود ارائه کردهاست. در رأس این الگو مفهوم خودکلی قرار دارد که به دو بعد، مفهوم خود تحصیلی و مفهوم خود غیر تحصیلی، تقسیم شده است.