ب – در یک مطالعه مشابه، باردن در سال ۱۹۹۷ میلادی، همان نتایج را دریافت، اما به جای کارآفرینی افرازمند و فرصت گرا از سرپست و مدیر استفاده نمود.
ج – جانجا[۲۳] با توجه به میزان فعالیت کارآفرینی انواع مختلف کارآفرینی را به پنج دسته تقسیم میکند:
-
-
- کارآفرینی اجرایی : در این نوع کارآفرینی، توسعه تولیدات، فرایند ها و شیوه های جدید یا توسعه ی موارد موجود اولویت بالایی دارند و به عنوان سرمایه گذاری جدید میان پرسنل فنی – علمی و مدیران – مجریان محسوب میشوند. مدیریت باید منابع و امکانات را حفظ کنند و تکنسین ها باید برای ایده های جدید تلاش نمایند، فرهنگ برای نوآوری ارزشی به مراتب بالاتر از شرایط بروکراسی قائل است. کارآفرینی شامل مشخص نمودن کمبودها، کمک و توسعه است.
-
-
- کار آفرینی فرصت طلبانه : این رویکرد بر ارزیابی و گسترش نوآوری های تکنولوژیکی داخلی و خارجی تأکید دارد. وجود یک محصول برتر نشانه رویکردی فرصت طلبانه در قبال کارآفرینی است.
-
- کارآفرینی اکتسابی : در این مورد، کارآفرینی از طریق اکتسابی تواناییهای فنی دیگر شرکت ها به صورت همکاری، مشاوره ای و یا انعقاد قرارداد با آن ها انجام میگیرد تا به دستاوردهای تکنولوژیکی آن ها دست یابد.
-
- کارآفرینی مقدماتی : در این رویکرد نوآوری محدود به تقلید یا تغییرات ساده در بسته بندی یا طراحی است.
- کارآفرینی پرورشگاهی : این امر نیازمند ایجاد واحد های نیمه مستقل در شرکت های موجود برای اندیشیدن، آغاز کردن و تقویت شرکت های جدید است. با توجه به ریسک بالای نوآوری در فعالیت تجاری، واحد های نیمه مستقل به کارآفرینی درون سازمانی کمک میکنند. (مقیمی، ۱۳۸۳)
از میان دسته بندی های مختلفی که در خصوص کارآفرینی به عمل آمده است، تقسیم بندی کورنوال و پرلمن کاربردهای بیشتری در حوزه مدیریت دارد:
-
- کارآفرینی فردی[۲۴] ؛
-
- کارآفرینی درون سازمانی[۲۵] ؛
- کارآفرینی سازمانی یا سازمان کارآفرینانه[۲۶] (شاه حسینی، ۱۳۸۳)
کار آفرینی فردی : تشخیص اینکه کارآفرینان چه کسانی هستند و باید چه کاری انجام دهند تا کارآفرین نامیده شوند، نقطه ثقل مباحث متعددی بوده است. در حقیقت اکثر افرادی که کارآفرین نامیده میشوند، خودشان را شایسته این نام می دانند یک کارآفرین ایالات مرکزی آمریکا که در برابر گروهی از کارکنان آینده سخن می گفت تا آنجا پیش میرفت که بیان کرد هیچ چیزی به عنوان کارآفرین وجود ندارد. دلیل این امر ریشه در این تعریف ساده دارد که کارآفرینی مفهومی ساده نیست. کارآفرینی مشکلهای بسیاری دارد و مشخص کردن این امر که وظیفه یک کار آفرین چیست، واقعا دشوار است. مخترعان، وکلا، تجار، آموزش دهنگان و پزشکان مهم میتوانند کارآفرین باشند. اگر توجه ما از اینکه کارآفرین کیست به این منتقل شود که کارآفرین چه کاری انجام دهد آنگاه تعریف کارآفرینی روشنتر می شود. رونستات فراآیند کارآفرینی را ایجاد ثروت میداند با این تعریف وظیفه شناخت یک کارآفرین به مراتب ساده تر می شود. کارآفرین فردی است که یک سازمان مستقل را تأسيس یا اکتساب کرده یانمایندگی آن را کسب میکند. در واقع کارآفرین فردی حالتی است که فردی کسب و کار مستقلی را ایجاد میکند یا نمایندگی آن را از طریق شناسایی فرصت و بسیج منابع و امکانات لازم به دست می آورد و تمرکز او بر نوآوری توسعه فرایند، ایجاد محصولات یا خدمات جدید است. لذا میتوان گفت کارآفرین فردی فرایندی است که در آن فردی با اتکای به منابع مالی غالبا شخصی و متکی بر ویژگی های شخصیتی نظیر فعالیت، ریسک پذیری و اهل عمل بودن اقدام به تأسیس یک کسب و کار جدید می کند و آن را تا رسیدن به موفقیت هدایت میکند. (همان منبع)
کارآفرینی درون سازمانی : کارآفرینی درون سازمانی، مسئولیت به ثمر رساندن یک خلق نوآورانه دردرون سازمان است. به عبارت دیگر، کارآفرینی درون سازمانی فرایندی است که در آن محصولات یا فرآیندهای نو آوری شده از طریق ابقاء و ایجاد فرهنگ کار آفرینانه در یک سازمان از قبل تأسیس شده به ظهور میرسند. (همان منبع) می توان گفت این نوع کارآفرینی شامل پرورش رفتار کارآفرینانه در سازمانی است که قبلا تأسیس شده و فرایندی است که محصولات (خدمات) یا فرایندی نوآورانه با خلق فرهنگ کارآفرینانه در یک سازمان ایجاد می شود. در این نوع کارآفرینی، یک شرکت یا سازمان محیطی را فراهم
میسازد تا اعضا بتوانند در امور کارآفرینی مشارکت کنند و طی آن محصولات یا خدمات یا فرایندهای نوآورانه از طریق ایجاد فرهنگ کارآفرینانه به ظهور میرسند. (مقیمی، ۱۳۸۷ )
کارآفرینی سازمانی : میتوان گفت کارآفرینی سازمانی به معنای اجرای فرایند کارآفرینی در داخل سازمان و با بهره گرفتن از خصوصیاتی همچون روحیه پشتکار، ریسک پذیری ؛ خلاقیت و نوآوری میباشد که طی آن گروهی از افراد درون سازمان تبدیل به موتور توسعه آن میگردند. به عبارت دیگر، کارآفرینی شرکتی به مفهوم تعهد یک سازمان به ایجاد و مصرف محصولات جدید، فرایند های تازه و نظام سازمانی نوین است. تفاوت کارآفرینی درون سازمانی و کارآفرینی بیرون سازمانی در این است که در اولی یک فرد سر منشا نوآوری و تحول و کارآفرینی سازمانی می شود، اما در دومی تمامی اعضای شرکت و سازمان دارای روحیه کارآفرینی میباشند. این روحیه نوآوری در جاجای سازمان وجود دارد. (شاه حسینی، ۱۳۸۸)
۲-۲-۴- دیدگاه مختلف نسبت به کارآفرینی و کارآفرین :
اگر چه کارآفرینی از سایر علوم در حوزه علم اقتصاد خرد مورد توجه و بررسی قرار گرفت اما در طی ۳۰ سال اخیر این مفهوم در علوم روانشناسی، مردم شناسی، جامعه شناسی و مدیریت نیز مورد بررسی قرار گرفته است و هر کدام از فرهنگ، منطق و متدولوژی خاص سعی در تعریف آن از منظر رشته خود داشته اند(مرکز کارآفرین کافمن) به عنوان مثال فیلون[۲۷] گفته است: که هیچ تعریف واحد و مشخصی برای کارآفرینی وجود ندارد و بسیاری از تعاریف در تضاد با یکدیگرند.