دانش، مجموعه باورها، حقایق، مفاهیم، چشماندازها، قضاوتها، انتظارات و دانستن چراها است و دانش سازمانی، دانشی است که از فرآیندها، سیستمها، محصولات، قوانین و فرهنگ سازمان حاصل میشود. ریشه دانش از اطلاعات و ریشه اطلاعات از داده است. داده، واقعیت عینی، خام، بیمعنی و مجزا درباره رویدادها و اطلاعات و پیامی که معمولاً در شکل سند یا یک ارتباط، قابل مشاهده یا قابل شنیدن است، تعریف میشود. اما دانش، اطلاعات معنیداری است که اساساً با فعالیتهای انسان در ارتباط است و از درک اینکه بدانیم چه چیزی، چگونه و چرا، به دست میآید، نشأت میگیرد(زاک[۲۵]، ۱۹۹۹؛ کوین و روبو[۲۶]، ۱۹۸۳).
به طور خلاصه، داده، اطلاعات، دانش و خرد چهار مرحله زنجیرهی اطلاعات هستند. داده ها به خودی خود عاری از مفهوماند و شامل مشاهدات، حقایق یا اعدادی هستند که اطلاعاتی مجزا را ارائه میدهند. وقتی که داده ها بهمنظور خاصی سازماندهی شده و در یک متن قرار میگیرند تبدیل به اطلاعات میشوند. زمانی که اطلاعات برای آشکار ساختن الگوهای غیرمعمول یا گرایشهای نهان مورد تحلیل قرار میگیرند به دانش تبدیل میشوند و هنگامی که دانش برای تصمیمگیری در موقعیتهای واقعی زندگی بهکارگرفته میشود تبدیل به معرفت(خرد) میگردد(گاندی[۲۷]، ۲۰۰۴).
۲-۲-۲- تعاریف دانش
اولین تعریف از دانش توسط پلاتو[۲۸] در سال ۱۹۵۳ ارائه شده است. وی دانش را اعتقادات واقعی توجیه شده تعریف کرده است(کاکبادسه و همکاران[۲۹]، ۲۰۰۳). پس از آن تعاریف متعددی وارد ادبیات مدیریت شده که بهعنوان نمونه به چند مورد از این تعاریف در جدول(۲-۱) اشاره شده است.
جدول ۲-۱: تعاریف دانش منبع: یافته های محقق
۲-۲-۳- انواع دانش
دانش از دیدگاههای مختلف طبقهبندی شده است، که در ادامه به برخی از آن ها اشاره شده است.
۲-۲-۳-۱- دانش ضمنی و دانش صریح
دانش صریح(عیان)[۳۲]سازمانی، دانشی است سازمانیافته و با محتوایی ثابت که میتواند از طریق بهکارگیری فناوری اطلاعات، کدگذاری، تدوین و نشر داده شود. این دانش اصطلاحاً در قسمت فوقانی و قابل رؤیت کوه یخ منابع دانش سازمان جای دارد(دافی[۳۳]، ۲۰۰۰). دانش عیان دانشی قابل ثبت و دریافت در اسناد و پایگاه داده است و همچنین دانشی رسمی و نظاممند است که بهآسانی قابل انتقال و بهاشتراکگذاری است. این نوع از دانش شامل پرونده های ثبت اختراع، راهنماهای آموزشی، رویههای مکتوب، تجربیات موفق و یافته های پژوهشی است که با درجه بالایی از صحت همراه است. دانش عیان را میتوان در قالبهای ساختاریافته و ساختارنیافته دستهبندی کرد. دانش ساختاریافته داده یا اطلاعاتی است که برای بازیابی در آینده به روش مشخصی سازماندهی شده است و عبارتند از: مدارک، پایگاههای داده و نظیر آن. در مقابل، نامههای الکترونیکی، تصاویر، دوره های آموزشی و مواد سمعی و بصری نمونه هایی از دانش ساختارنیافته هستند، زیرا اطلاعاتی که آنها ارائه مینمایند برای بازیابی دستهبندی نشدهاند(نوناکا، ۱۹۹۱).
دانش نهان(ضمنی)[۳۴] در نقطه مقابل دانش صریح قرار دارد و جایگاه آن در ذهن، رفتار و ادراک افراد میباشد. این دانش سطح زیرین کوه یخ منابع دانش سازمانی را شکل میدهد. ارزشها، عقاید، بینش، و شهود افراد مثالهایی از این نوع دانش در سازمانها است(دافی، ۲۰۰۰). دانش ضمنی، دانشی است که افراد در ذهن خود دارند و مقداری انتزاعیتر از دانش عیان است. این نوع دانش بیشتر برداشتهای ناگفتهای از پدیدهها است. دانشی که بهراحتی نمیتوان ثبت کرد. دانش نهان از آنجایی که برای دیگران ناشناخته است بنابرین دسترسی به آن مشکل است. در واقع، بیشتر افراد از دانشی که دارند و یا از ارزشی که آن دانش برای دیگران میتواند داشته باشد، آگاه نیستند. دانش نهان از ارزش بسیار بالایی برخوردار است زیرا زمینهای برای افراد، مکانها، ایده ها و تجربیات فراهم میآورد. در حالت کلی به تماس و اعتماد شخصی بیشتری نیاز است تا این نوع دانش به صورت کارآمد بهاشتراک گذاشته شود. دانش نهان به شدت شخصی است و شکلدهی آن بسیار مشکل است، بنابرین، انتقال آن به دیگران سخت است(نوناکا، ۱۹۹۱).
سازمانهای جدید میدانند که قسمت عمده سرمایه های علمی آنان به شکل دانش ضمنی است و این شکل دانش نیازمند مکانیسمهای منسجم و حمایت بیشتری از سوی سازمان است(صیف و همکاران، ۱۳۸۵). ناگفته نماند در مدیریت دانش، تبدیل دانش ضمنی به دانش مدون(عینی) از اهمیت ویژهای برخوردار است. در این زمینه مدیران میانی نقش کلیدی و مهم ایفا میکنند. آنان دانش ضمنی کارکنان ردهی عملیاتی و مدیران ارشد را ترکیب کرده و به صورت دانش صریح درآورده و در محصولات و فناوریهای جدید به کار میگیرند(مینتزبرگ و همکاران[۳۵]، ۱۹۹۸).
۲-۲-۳-۲- دانش شخصی و دانش سازمانی
دانشی که سازمان برای حل مسائل پیشرو خلق میکند، دانش سازمانی است؛ و دانشی که توسط افراد به طور فردی خلق میشود، دانش فردی نام دارد. مسلماًً دانشی که به وسیله افراد به عنوان یک کل در قالب یک سازمان خلق میشود، چیزی بیشتر از مجموع دانش تک تک افراد است(خیراندیش و افشار نژاد، ۱۳۸۳). یادگیری موجود در سازمان بهمقدار زیادی از پیچیدگی وظایف و محیط سازمانی آن تأثیر میپذیرد. همان طور که اشاره شد دانش شخصی و دانش سازمانی از همدیگر متمایز هستند. با وجود این، هنوز به هم وابستهاند. اندازه تعاملات هر فرد با دیگران به فرهنگ سازمانی وابسته است. این دیدگاه از این جهت پذیرفته میشود که در محیط کنونی، افراد در درون سازمانها بهمنظور حل مشکلات مشتریان نیاز به اخذ تصمیمات سریع دارند. یعنی کارکنان به جای استفاده از قوانین و مقررات بهعنوان شکلدهنده سلسلهمراتبی حل مسائل، مجبور به ارائه راه حل هایی در جهت حل کارای مسائل و مشکلات تجاری هستند(انتظاری، ۱۳۸۵).