پاسخ این پرسش بستگی به این دارد که عمل صدور یا ظهرنویسی را به خودی خود ناقل مالکیت محل بدانیم یا خیر.
قانون تجارت ایران در خصوص اینکه آیا با صدور و تسلیم برات محل آن به دارنده منتقل می شود یا خیر، اشارهای ندارد.
ماده ۲۹۰ ق.ت مقرر میدارد :”پس از انقضای مواعد فوق (یعنی مواعد مندرج در مبحث نهم قانون تجارت درباره قبول و اعتراض) دعوای دارنده و ظهرنویس های برات علیه برات دهنده نیز پذیرفته نمی شود، مشروط بر اینکه برات دهنده ثابت نماید در سر وعده وجه برات را به محال علیه رسانده و در این صورت دارنده برات حق مراجعه به محال علیه خواهد داشت”.
مبنای حقوقی حق مراجعهی دارنده، به کسی که محل نزد اوست روشن نیست. ممکن است گفته شود این حق ناشی از این است که با صدور و تسلیم برات و انتقال آن به دارنده شخص اخیر مالک آن شده لذا می تواند مال خود را در دست هر کس یافت مطالبه نماید. این نظریه درست نیست ، زیرا ماده ی ۲۹۱ ق.ت مقرر می نماید: “اگر پس از انقضای موعدی که برای اعتراض و ابلاغ اعتراضنامه یا برای اقامه دعوی مقرر شده است برات دهنده یا هر یک از ظهر نویس ها به طریق محاسبه یا عنوان دیگر وجهی را که برای تادیه برات به محال علیه رسانیده بود مسترد دارد، دارنده برات برخلاف مقررات دو ماده قبل حق خواهد داشت که بر علیه دریافت کننده وجه اقامه دعوی کند”. مطابق این ماده اگر محال علیه که قبلا محل برات را دریافت کرده، محل را به برات دهنده یا ظهر نویس باز پس دهد مسئول نخواهد بود. در حالی که اگر دارنده مالک قطعی بود حق پس دادن محل برای محال علیه طبق این ماده پیشبینی نمیشد و باید محل را فقط به دارنده برات میداد، حتی اگر خارج از مهلت های قانونی مراجعه کرده باشد. البته مفهوم مخالف ماده ۲۹۱ این است که اگر محال علیه قبل از انقضای موعدی که برای اعتراض و ابلاغ اعتراضنامه یا برای اقامه دعوا مقرر است، محل را به برات دهنده یا ظهرنویس بدهد در مقابل دارنده مسئول خواهد بود اما این مسئولیت ناشی از تعهد براتی است نه ناشی از اینکه براتگیر محلی را که در مالکیت دارنده قرار گرفته بود، برگردانده است.[۴۷]
لذا با این توضیحات به این نتیجه میرسیم که به صرف صدور یا ظهرنویسی برات، مالکیت محل آن به دارنده منتقل نمی شود.
اما به نظر میرسد عدم امکان استرداد محل برات از مدیر تصفیه به این دلیل است که دارنده برات «عینی» که نسبت به آن حق مالکیت داشته باشد نزد تاجر ورشکسته ندارد تا نسبت به طلبکاران از این حیث رجحان یابد و بتواند بدون ورود در صف غرما حق خود را از مدیر تصفیه استرداد نماید، بنابرین مانند سایر طلبکاران تاجر ورشکسته بر ذمه تاجر دین دارد و برای وصول طلب خود میبایست داخل در صف غرما شود لذا اگر حتی صرف صدور برات یا ظهرنویسی آن، دارنده را مالک محل میساخت باز هم به دلیل اینکه حق مالکیت دارنده بر هیچ حق عینی نزد تاجر ورشکسته متعین نشده است دعوای استرداد محل از مدیر تصفیه ممکن نخواهد بود.
فصل دوم: انواع ادعاهای اشخاص ثالث نسبت به اموال و دعاوی استرداد مرتبط با آن
ماده ۵۲۹ ق.ت مقرر میدارد : “مالالتجاره هایی که نزد تاجر ورشکسته امانت بوده یا مشارالیه داده شده است که به حساب صاحب مالالتجاره به فروش برساند مادام که عین آن ها کلاً یا جزئاً نزد تاجر ورشکسته موجود یا نزد شخص دیگری از طرف تاجر مذبور امانت یا برای فروش گذارده شده و موجود باشد قابل استرداد است”.
این ماده متشکل از دو بخش است. بخش اول ماده موردی را بیان می کند که تاجر در مقام امین است و بخش دوم موردی را بیان می کند که تاجر در مقام حقالعملکار است، لذا این دو بخش در دو گفتار مجزا مورد بررسی قرار میگیرد.
مبحث اول: تاجر در مقام امین
مطابق بخش اول ماده ۵۲۹ ق.ت اگر شخصی قبل از ورشکستگی تاجر، مالی به امانت نزد او داشته باشد، با وقوع ورشکستگی به شرط موجود بودن آن، قابل استرداد خواهد بود.
این مقرره نیز بر طبق قاعده مندرج در بند اخیر ماده ۵۳۱ که مقرر میدارد “… به طور کلی عین هر مال متعلق به دیگری که در نزد تاجر ورشکسته موجود باشد قابل استرداد است”. قابل توجیه میباشد در ارتباط با ماده ۵۲۹ دو سوال عمده مطرح می شود و آن این است که آیا ماهیت مال موضوع امانت، منحصر در «مال التجاره» است همان طور که در ماده تصریح شده است، یا این عنوان وارد مورد اغلب است و سایر اموال را نیز شامل می شود؟
سوال دیگر آنکه، ماهیت رابطه حقوقی که به نحوی موجد اثر امانت است آیا منحصر در «عقد ودیعه» است یا سایر روابط حقوقی که به نحوی موجد اثر امانت مانند اجاره، عاریه و … است نیز مشمول این ماده است؟ و اینکه شرایط پذیرش دعوای استرداد مال امانی چیست؟
لذا این سه مسئله به تفکیک در سه قسمت مجزا مورد بحث و تحلیل قرار میگیرد.
گفتار اول: ماهیت مال موضوع امانت
گروهی از نویسندگان معتقدند: «… امکان دارد اشخاص به طور موردی ماشین یا ابزار کار بخصوصی را برای استفاده به شخص ورشکسته امانت داده باشند. این قبیل موارد قائدتاً میباید تابع مقررات عمومی قانون مدنی قرار گیرد تا محدودیت های قانون تجارت را به دنبال نداشته باشد برابر ماده ۶۱۹ ق.م: “امین باید عین مالی را که دریافت کردهاست رد نماید.” و در صورتی که مال موصوف موجود نباشد یا نقصی در آن مشاهده شود، طبق ماده ۶۱۶ همان قانون، متوقف ضامن است و قائم مقام قانونی ورشکسته، الزام در جبران کامل خسارات حواهد داشت.»[۴۸] لذا ایشان معتقدند که مال موضوع استرداد بر مبنای ماده ۵۲۸ منحصر در مالالتجاره میباشد و استرداد سایر اموال مشمول قواعد و مقررات عام حقوق مدنی است .
لیکن به نظر میرسد که خصوصیت و موضوعیتی در عنوان «مالالتجاره» وجود ندارد زیرا؛
اولاً: اطلاق قاعده مندرج در ماده ۵۳۱ که استرداد عین متعلق به دیگری را به شرط موجود بودن میپذیرد شامل تمامی اموال ولو اموالی که عنوان مالالتجاره ندارد نیز می شود و از عنوان مالالتجاره رفع خصوصیت می کند.
ثانیاًً: اگر سایر اموال را تابع مقررات قانون مدنی قرار دهیم و نتیجه استرداد قیمت آن ها را در صورت عدم وجود، از مدیر تصفیه جایز بدانیم به اصل تساوی حقوق طلبکاران خدشه وارد شده و در تعارض با آن قرار میگیریم. چون در صورت عدم وجود مال موضوع امانت، مالک مال، طلبکار قیمت آن از تاجر می شود و رجحان این طلبکار بر سایر طلبکاران ترجیح بلامرجح خواهد بود و عنوان خاص مال موضوع امانت مرجح قوی و قابل استنادی به نظر نمیرسد و نتیجه آن، عدم رعایت «اصل تساوی حقوق طلبکاران» خواهد بود.
مقررات دعوای استرداد بر مبنای جمع حق صاحب عین از یک سو و حق طلبکاران از سوی دیگر تنظیم یافته و تنها در یک مورد حق صاحب مال را بر حقوق طلبکاران ترجیح داده و آن فرض وجود عین مال متعلق به مالک است، لذا تصریح قانونگذار به مورد «مالالتجاره» وارد مورد اغلب میباشد و خصوصیتی در آن عنوان وجود ندارد و در موارد عدم وجود مال متعلق به مالک، اصل تساوی حقوق طلبکاران را مطلقاً اعمال نموده و این شخصیت را نیز تحت شمول خود قرار دادهاست .
گفتار دوم: ماهیت رابطه حقوقی موجد امانت