آینده شناسی مطالعاتی چندرشته ای و فرارشته ای است که به منظور شناخت وضعیت ممکن یا مطلوب یک جامعه در آینده صورت میگیرد. آینده شناسی فرآیندی است که به پیشبینی چندین رویداد مختلف در آینده می پردازد. در این تعریف، واژه پیشبینی به مثابه گزاره ای به کار می رود که گویای احتمال نسبی وقوع برخی از فرآیندهای کلی یا رشته ای از وقایع است. آینده شناسی، بخشی از علوم طراحی و یک شکل جدید طراحی و تکنولوژی اجتماع است )مظفری، ۱۳۸۸)
۲-۳-۳- تاریخچه آینده نگری
آینده نگرها همواره از ابتدای تاریخ بشر وجود داشته اند ولی آینده نگری مورد نظر ما تاریخ چندان طولانی ندارد. با توجه به دیدگاه مردم عادی که نگاهی به آینده دارند و سعی در درک تغییرات دارند، حیطه و زمینه مطالعات آینده (که گرایش به بررسی وابستگی های متقابل دارد) به اواخر قرن گذشته بازمی گرد د. این نوشته« پیشبینی بازتاب توسعه علمی و مکانیکی روی زندگی و تفکر انسان » تفکرات بخصوص در کتاب آقای ولز[۱۹] کاملاً آشکار شد. وی که از او به عنوان پدر مطالعات آینده نام برده می شود، در نوشته های پربار خویش به هر دو جنبه خیالی و غیر خیالی در خصوص آینده از جمله سناریوسازی پرداخته است. باید اقرار کرد که مطالعات آینده نگر، در واقع، پدیدهای است که پس از جنگ جهانی دوم در میان سایر علوم سر برآورد. در آن زمان در بسیاری از اوقات ارتش آمریکا نیازمند آن بود که در خصوص پدیدههای آینده که تا پیشاز این ناشناخته بودند، کسب اطلاعات کند. بارزترین نمونه این حالت، زمان آماده باش جنگ هسته ای بود که میتوانست به بدترین مصیبت و فاجعه بشری منجر شود. در آن زمان در ایالات متحده، کارشناسان و سیاستمداران دریافتند که باید تمام برنامه ریزی ها در جهت مقابله به مثل سریع طراحی و عملیاتی شود.
چرا که وقتی موشکها پرتاب شده باشند، برای نشستن و تصمیم گیری در خصوص اینکه چه باید کرد بسیار دیر است. از سوی دیگر نیاز شدیدی به اطلاع از دانش و تکنولوژی های جدید، احساس می شد، چرا که در برنامه ریزی های بلندمدت، بخشهای مختلف ارتش، نه تنها می بایست تکنولوژی های در دسترس امروز را بشناسند بلکه باید بدانند کدام یک از آن ها در آینده نیز قابل استفاده است و همچنان در آن زمان هم در دسترس خواهند بود. این مسئله به پیشبینی در عرصه تکنولوژی منجر شد.
مؤسسه رند[۲۰] یک سازمان پژوهشی بود که به وسیله اداره امور دفاعی برای این منظور ایجاد شد. در این مؤسسه بعدها متخصصین آینده نگری از قبیل تدگوردون، تکنیک های آینده نگری فراوانی از قبیل روش دلفی[۲۱] را ابداع نموده و آن را بسط و توسعه دادند. وی در دهه ۱۹۶۰ میلادی این روش را با یک ادبیات سلیس و آزاد انتشار داد. البته باید توجه داشت دهه ۶۰ میلادی دربر گیرنده تغییرات و آشفتگیهای فراوانی در زمینههای سیاسی و اجتماعی بود و بسیاری از مردم در آن زمان به همین دلیل به سوی آینده نگری گرایش پیدا کرده بودند.
همچنین اولین رشته تحصیلی در زمینه آینده نگری در دانشگاه ییل به وجود آمد و متعاقب آن انجمن ها و گروههای پژوهشی مختلفی در زمینه آینده نگری در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه۷۰ میلادی بنیان نهاده شدند. در آن زمان این برنامه به شاخه علوم سیاسی دانشگاه اوهایو هم تسری یافت و درجه کارشناسی ارشد مطالعات آینده نگری در دانشگاه هوستون اعطا شد.
۲-۴- پنج پارادایم پژوهش در آینده پژوهی
در میان پارادایم شناسی های موجود، یکی از جامع ترین گونه شناسی ها در پارادایم پژوهش آینده را ووروس ارائه داده که در این نوشتار مورد توجه قرار گرفته است. او کار خود را بر مبنای مطالعات رو ش شناسان برجسته ای همچون گوبا و لینکولن قرار داده است. از نگاه او اثبات گرایی، پسا اثبات گرایی، نظریه انتقادی و انواع آن یا سنجش گرایی، برساخت گرایی و مشارکت جویی پنج پارادایم اصلی در پژوهش به حساب میآیند )وروس،۲۰۰۸، ص۱۹۱).
این پارادایم ها از پاسخ هایی که برای برخی سؤالات اساسی دارند، قابل تمایز هستند. پاسخ به سؤالات سه بعد اصلی هر پارادایم یعنی هستی شناختی، معرفت شناختی، روش شناختی و بعد چهارم، یعنی ارزش شناختی مرزهای پارادایم ها را مشخص میکند. سؤال هستی شناختی به ماهیت واقعیت می پردازد و سؤال معرفت شناختی ماهیت دانش را مورد توجه قرار میدهد. سؤال روش شناختی معطوف به پاسخ گویی به این دغدغه است که پژوهشگر چطور آنچه باید بداند را کسب کند. سؤال ارزش شناختی نیز به دنبال پاسخ به سؤالی است که می پرسد چه چیزی ذاتا ارزشمند است . ابعاد پنج پارادایم پژوهش در آیند هپژوهی در “جدول ۲-۱ ” به طور خلاصه نمایش داده شده است.
جدول: ۲-۱ ابعاد پنج پارادایم پژوهش در آینده پژوهی )برگرفته از وروس،۲۰۰۸)
پارادایم اثبات گرایی در سطح هستی شناسی از واقع گرایی ساده پیروی میکند و واقعیت را واقعی اما قابل فهم تصور میکند. در سطح معرفت شناسی، عینیت گرایی در کانون توجه قرار دارد و در سطح روش شناسی از شیوه های تجربی که عمدتاًً کمی هستند برای تأیید فرضیهها استفاده می شود. در پارادایم پسا اثبات گرایی، واقعیت واقعی اما ناقص و دارای قابلیت فهم احتمالاتی تصور می شود و نوعی واقع گرایی انتقادی سلطه دارد. از منظر معرفت شناسی، عینیت گرایی مورد توجه است اما جست و جوی حقیقت محتمل به جای حقیقت قطعی دنبال می شود.
روش شناسی پسا اثبات گرا ابطال گرایی فرضیهها را مد نظر دارد و ممکن است شامل روش های کیفی بشود. در پارادایم سنجش گرایی و انتقادی، واقع گرایی تاریخی حاکم است و واقعیت مجازی و شکل گرفته توسط ارزش های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نژادی و جنسیتی در گذر زمان در نظر گرفته می شود. این پارادایم در سطح معرفت شناسی، ذهنیت گرا است و روش شناسی گفت و شنودی و جدلی را دنبال میکند. در پارادایم برساخت گرایی، هستی شناسی نسبی گرایانه حاکم است و به جای واقعیت واحد، واقعیت های محلی و خاصِ برساخته شده درنظر گرفته میشوند. معرفت شناسی این پارادایم ذهنیت گرایانه و روش شناسی تاویلی و جدلی است. سرانجام در پارادایم مشارکتی، واقعیت نیز مشارکتی تصویر می شود. از منظر هستی شناسی در این پارادایم واقعیت ذهنی-عینی و ساخته شده به طور مشترک توسط اذهان است. در سطح ر وش شناسی، مشارکت سیاسی در اقدام پژوهی مشترک دنبال می شود. علاوه بر تفاوت های این پارادایم ها در سه سطح هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی، ویژگی های پنج پارادایم پژوهش شامل هدف پژوهش، جایگاه پژوهشگر، طبیعت دانش و انباشت دانش نیز متمایزکننده آن ها هستند که در” جدول۲-۲) نمایش داده شده اند.