با توجه به موارد ذکر شده در زمینه فواید فناوری آموزشی، می توان گفت: در صورت استفاده صحیح از فناوری در امر آموزش، می توان آموزش را پربارتر، انفرادی تر و قدرتمند تر ساخت. همچنین فناوری آموزشی سرعت یادگیری را بیشتر میکند و آموزش را بر یافته های علمی مبتنی میسازد و دستیابی به هدف های آموزشی را آسانتر و عملی تر میکند.
تاریخچه پیدایش و تحول فناوری آموزشی
تاریخچه پیدایش و تحول فناوری آموزشی را می توان از نظر زمانی به سه دوره مشخص تقسیم کرد: دوره اول از اوایل قرن بیستم تا اواخر سال های ۱۹۵۰؛ دوره دوم از اوایل سال های ۱۹۶۰ تا اواخر سال های ۱۹۸۰ و دوره سوم از اوایل سال های ۱۹۹۰ تا زمان حال. اگر بخواهیم این سه دوره را با رویکرد معرفت شناسی و روانشناسی غالب هردوره معرفی کنیم شاید طبق بندی سلز (۱۹۹۷، به نقل فردانش، ۱۳۸۰) مطابق جدول زیر گویا باشد.
دوره های تحول فناوری آموزشی از آغاز تکوین تاکنون (به نقل فردانش، ۱۳۸۰)
رویکرد روانشناسی
دوره اول ۱۹۰۰ تا ۱۹۵۰
دوره دوم ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰
دوره سوم- حال ۱۹۹۰
رفتارگرایی
behaviorism
شناخت گرایی
congnitivism
ساختارگرایی-پسمادرن
باید خاطرنشان کرد که جداسازی دوره ها با خطوط مستقیم و پررنگ به هیچ وجه با واقعیت منطبق نیست؛ بلکه این جدول تنها رویکردهای غالب در هر دوره را نشان میدهد و این به معنای نبودن رویکردهای دیگر در آن دوره مشخص نیست. امروزه نیز که دوران تفوق رویکرد ساختارگرایی به حساب میآید، هنوز رویکردهای دیگر روانشناسی در تمام مباحث فناوری آموزشی حضور دارند.
دیدگاه روانشناسی در ابتدای قرن بیستم و در اوایل تکوین فناوری آموزشی دیدگاه رفتارگرایی بود. ای. ال ثورندایک (۱۸۷۴- ۱۹۴۹) که پدر روانشناسی تربیتی شناخته شده است، به دنبال یافتن قوانین عام و قابل تعمیم یادگیری و تدریس بود. در این رویکرد رفتاری، آنچه باید آموزش داده می شد، به دقت مشخص و سپس اجزا متشکله با نظم و ترتیب خاصی با بازخورد به شاگرد ارائه می شد و هیچ جزئی تا تسلط کامل شاگرد بر اجزای پیشین ارائه نمی شد (این دوره مصادف است با اختراع و تولید انبوه وسایل آموزشی مانند پروژکتور اسلاید، اورهد، نوار صدا، فیلم های ۱۶ و ۳۵ میلی متری). تعریف فناوری آموزشی در این دوره، همچنان بر ابزار و وسایل به کار گرفته شده در آموزش تکیه داشت و از آنجا بسیاری از دبیران، این وسایل را جانشینی در امر آموزش تلقی میکردند، از توسعه و گسترش آن ها، برای جایگاه حرفه ای خود احساس خطر میکردند. دوره دوم، مصادف است با ظهور مکتب شناخت گرایی در روانشناسی، که به بررسی و مطالعه فراگردهای ذهنی، شامل نحوه دریافت، کسب، پردازش،نگهداری، بازیابی و یادآوری اطلاعات می پردازد. علاوه بر ظهور دیدگاه شناخت گرایی که در اوایل دهه ۱۹۶۰ صورت گرفت، رخدادهای مهم دیگری نیز در این دوره به وقوع پیوست که بر تعریف و محتوای رشته فناوری آموزشی تأثیر گذاشت. مهمترین رخداد، اراده نظریه ارتباطات از سوی متصدیان وسایل سمعی و بصری در اوایل دهه ۱۹۵۰ بود که بر فراگرد ارتباط، شامل فرستنده، گیرنده، کانال و وسیله انتقال پیام تأکید داشت. رخداد مهم دیگر، پیدایش نگرش سیستمی و کاربرد آن در زمینه تعلیم و تربیت و آموزش بود. اعمال نگرش سیستمی منجر به تلقی خاصی از نظام های آموزشی شد که آموزش را فراگردی شامل زیرمجموعه ها یا خرده نظام ها میداند و تعامل بین این خرده نظام ها، آموزش را شکل میدهد (گانیه، ۱۹۸۷؛ به نقل فردانش، ۱۳۸۰).
در نهایت، ظهور ساختارگرایی باعث تغییرات اساسی در مباحث محوری اغلب رشتههای تعلیم و تربیت، از جمله فناوری های آموزشی شد. عبور از رویکرد نظام های آموزشی، که به گفته رایگلوث (۱۹۹۷) دوره صنعتی در فناوری آموزشی بود، به دوره یا عصر اطلاعات، به معنای تحول از مرحله تولید برنامه های آموزشی معیاری، به مرحله خلق برنامه های آموزشی طراحی شده برای تک تک فراگیران بود.
وظایف، مسئولیت ها و نقش های دبیران در نظام پویای آموزش مبتنی بر فناوری اطلاعات و ارتباطات
۱-آمادگی از جهت فنی برای به کارگیری فناوری و کسب اطلاعات مورد نیاز
از وقتی که فناوری اطلاعات و ارتباطات در میان جوامع رسوخ پیدا کردهاست، افراد موفق، کسانی بوده اند که قدرت تشخیص این تحولات را داشته اند و روش ها و خط مشی های خود را با در نظر گرفتن تحولات و خصوصیات آن سازماندهی کرده و اتخاذ نموده اند. آموزش در این راه به کشورها یا مؤسسات کمک میکند که خود را برای برخورد با این تغییرات آماده کنند. اگر افراد یک جامعه خود را برای تغییر آماده کرده باشند، تحول به سادگی مسیر خود را طی میکند و همه چیز قابل پیشبینی خواهد بود؛ اما وقتی افراد، برای تغییر نقش، آماده نباشند، به محض مواجهه با آن دچار سردرگمی شده و از هماهنگی با آن عاجز خواهند بود. نقش دبیر سنتی در این تحول به دبیرانی با نگرش های علمی و تکنیکی جدید تغییر خواهد یافت (وسلی، ۱۳۸۲) و سواد رایانه ای نیاز اولیه و زیربنای توسعه خواهد بود (سعادت، ۱۳۸۲).
دبیران برای به کارگیری فنون و تکنیک های یادگیری- یاددهی جدید در نظام مبتنی بر فاوا در مورد فناوری های مناسب، دانش کافی داشته و آن را در حرفه خود به کار گیرند و در نهایت آن را برای دانش آموزان خود معنا دار کنند. آنان نه تنها باید به کارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات را بیاموزند، بلکه باید چگونگی طراحی دستورالعمل های نو را از طریق آن در نظام آموزشی فراگیرند (جاریانی، ۱۳۸۲). بدیهی است، دانشجویان مراکز تربیت دبیر نیز که در آینده در شغل دبیری مشغول به کار خواهند شد، باید برای به کارگیری فاوا کاملا آماده باشند. برنامه ریزان و سیاستگذاران مراکز تربیت دبیر نیز به اهمیت این بحث در چنین مراکزی معتقد
شده اند. یکی از مهمترین وظایفی که دانشگاه ها در رابطه با تربیت دبیران به عهده دارند، آن است که تأثیر پیشرفت های تکنولوژی را بر طرز فکر و شیوه زندگی دبیران خواهان پیشرفت نشان دهند؛ یعنی در آموزش فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی در تربیت دبیر علاوه بر بعد دانشی و مهارت به کارگیری ابزار، از جهت نگرشی نیز توجه کنند. باید باور اهمیت تحولاتی را که به صورت انقلابی ژرفی در جامعه امروز مطرح است؛ در دبیران ایجاد نمود.سپس باید دانش و مهارت مورد نیاز را برای ایجاد توانمندی به کارگیری فاوا را در آموزش مطرح کرد و توجه داشت که کامپیوتر که علاوه بر سخت افزارها و نرم افزارها،فرآیندی خاص و شیوه ای برای پیشرفت آموزش و یادگیری است. مهارت اندوزی در به کارگیری رایانه نباید در انزوا و جدا از محیط کار صورت گیرد. معنی درا کردن رایانه در آموزش و درهم تنیدگی آن با دوره های آموزشی باید بیش ار تدریس آن، به صورت پدیده ای علمی مدنظر قرار گیرد. بدین ترتیب باید همکاری مؤثری میان بخش های مختلف دانشگاهی مانند گروههای رایانه ای و مهندسی، علوم اجتماعی، انسانی و تربیتی جریان یابد. این ضرورت برای بهینه سازی سیستم آموزشی در زمینه تدریس، تحقیق و تهیه موضوعات آموزشی به شدت احساس می شود و در نتیجه تکنولوژی اطلاعات در برنامه آموزش دبیران گنجانده می شود.
۲- استفاده از فنون فاوا در شرایط و موقعیت های حساس و مبتنی بر نیازهای برنامه درسی