بدون شک خانواده به عنوان اثربخشترین نهاد اجتماعی دارای بیشترین سهم در تعیین رفتارهای افراد بوده و در نتیجه برای بررسی چگونگی ارتباط صمیمانه باید شکل ارتباطات والد- فرزندی را در شخص در نظر گرفت. به عنوان مثال پژوهشهایی یافت شده است که نشان می دهند، کیفیت ارتباطات صمیمانه در بزرگسالی از تجارب گذشته فرد با والدین خود تاثیر میپذیرد (بولز[۱۵]، ۱۹۹۹؛ کولینز و رید[۱۶]، ۱۹۹۰؛ گیتلمن، کلین، اسمایدر و ایسکس[۱۷]، ۱۹۹۸). از سویی دیگر، اریکسون نیز تأکید دارد که جوانان برای برقراری ارتباطات صمیمانه موفقیت آمیز باید تعارض مرحله نوجوانی را به گونهای موفق رفع کرده و به کسب هویت دست یابند (بیابانگرد، ۱۳۸۴).
به طور کلی پژوهش های گوناگون اهمیت و نقش دلبستگی و هم چنین سبک های هویت را در شکلگیری ارتباطات صمیمانه، نشان داده اند اما با این وجود تحقیق در این زمینه خاص در ایران صورت نگرفته است. نتایج این پژوهش به شناخت بهتر عوامل مؤثر بر ترس از صمیمیت کمک خواهد کرد. همچنین، والدین را آگاه خواهد ساخت که چگونه برخوردهای آن ها با فرزندانشان در دوران کودکی و نوجوانی، زندگی آینده فرزندان را تحت تاثیر قرار خواهد داد. و نتیجه این آگاه سازی افرادی با سلامت روان بیشتر تربیت خواهند شد و جامعه سالمتر و زندگی زناشویی بادوامتر خواهد بود. بر این اساس، پژوهش حاضر از دو جنبهی نظری و کاربردی اهمیت ویژه ای خواهد داشت.
۴-۱- اهداف پژوهش:
-
- بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی، سبک های پردازش هویت و ترس از صمیمیت
-
- پیشبینی ترس از صمیمیت توسط سبک های دلبستگی
-
- پیشبینی ترس از صمیمیت توسط سبک های پردازش هویت
- بررسی الگوی پیشبینی ترس از صمیمیت بر اساس سبکهای دلبستگی و سبکهای پردازش هویت به تفکیک در دختران و پسران
۵-۱-پرسش های پژوهش:
-
- آیا بین سبک های دلبستگی، سبک های پردازش هویت و ترس از صمیمیت رابطه معناداری وجود دارد؟
-
- آیا سبکهای دلبستگی پیشبینی کننده ترس از صمیمیت است؟
-
- آیا سبک های پردازش هویت پیشبینی کننده ترس از صمیمیت است؟
- آیا الگوی پیشبینی ترس از صمیمیت بر اساس سبکهای دلبستگی و سبکهای هویت در دختران و پسران متفاوت است؟
۶-۱- تعریف مفهومی متغیر ها:
ترس از صمیمیت: ناتوانی فرد برای تبادل افکار و احساسات مهم شخصی، در نتیجه اضطراب، با فرد دیگری که ارزش زیادی برای او دارد، گفته می شود که دربردارنده سه ویژگی معرف است: ۱- محتوا (انتقال اطلاعات شخصی) ۲- ظرفیت هیجانی (احساسات قوی درباره اطلاعات شخصی تبادل شده) ۳- آسیب پذیری (دسکاتنر و ثلن، ۱۹۹۱).
سبک دلبستگی: دلبستگی فرآیندی است که بین مادر (یا مراقب اولیه) و کودک در ماههای اولیه تولد با ایجاد یک ارتباط عاطفی و هیجانی متقابل به وجود می آید. این دلبستگی اولیه، اساس روابط بعدی کودک با دیگران را شکل می دهد (مین، کاپلان و کسیدی، ۱۹۸۵). انواع سبکهای دلبستگی، دلبستگی ایمن، دلبستگی ناایمن اجتنابی و دلبستگی ناایمن دوسوگرا می باشند. کودکان دلبسته ایمن، اطمینان دارند که مراقب آنها در دسترس و پاسخگوی نیاز آنان خواهد بود. کودکان دلبسته ناایمن اجتنابی، تمایل به نادیده گرفتن مراقب اولیه خود دارند و کودکان دلبسته ناایمن دوسوگرا دارای رفتاری دوگانه و نامشخص نسبت به مراقب اولیه خود می باشند (برک، ۱۳۸۱)
سبک های پردازش هویت: شیوه هایی که افراد برای پاسخ دادن به مسائل مربوط به هویت خود مورد استفاده قرار می دهند .به عبارت دیگر ترجیح نسبی افراد برای به کارگیری راهبردهای خاص جهت حل مسائل هویتی و پردازش اطلاعات مربوط به خود است که این سبکها شامل، سبک پردازش اطلاعاتی، هنجاری و سردرگم-اجتنابی می باشند (برزونسکی، ۱۹۹۴). افراد دارای سبک هویت اطلاعاتی جستجوگر و فعال و اطلاعات محورند. افراد دارای سبک هویت هنجاری، به طور خودکار ارزشها و عقاید را بدون ارزیابی آگاهانه قبول کرده و درونی میسازند و افراد دارای سبک هویت سردرگم- اجتنابی اهمال کار بوده و تمایلی برای مواجه شدن با تعارضات ندارند (برک، ۱۳۸۱).
فصل دوم
مبانی نظری و تحقیقات پیشین
-
- مبانی نظری
۲-۱-۱- صمیمیت
۲-۱-۱-۱- نظریه های مختلف در مورد صمیمیت
نظریه های روانشناسی صمیمیت در پی آن است تا چگونگی برقراری روابط صمیمانه را تبیین کند (خمسه و حسینیان، ۱۳۸۷) که در ادامه این نظریه ها مطرح می شوند.
۲-۱-۱-۱-۱- نظریه های تقویت
بر اساس نظریه های تقویت، که از سنت رفتارگرایی در روانشناسی سرچشمه گرفتند، افراد با کسانی صمیمی می شوند که برای آنها تقویت به همراه دارند. کاربرد اصول تقویت، در مطالعهی روابط صمیمانه، به وسیله کلور و بایرن[۱۸] (۱۹۷۴) گسترش یافته است و این نظریهپردازان با پذیرفتن اصل شرطی سازی عامل، پیشبینی می کنند که زوجها هنگامی با هم صمیمی می شوند که یکدیگر را تقویت کنند. جوهر این نظریه ها همان نظریهی ارسطو است که میگوید افراد با کسانی احساس صمیمیت می کنند که با آنها خوب رفتار کرده باشند (ارسطو، ۱۹۸۴؛ به نقل از خمسه و حسینیان، ۱۳۸۷). نظریه های تقویت همچنین به اصول شرطی سازی کلاسیک نیز اهمیت می دهند؛ بر این اساس زوجهایی که تجارب تقویت کننده دارند، بیشتر احساس صمیمیت می کنند. کلور و بایرن (۱۹۷۴) تقویت را محرکی غیر شرطی می دانند که پاسخ شرطی، یعنی احساسات مثبت، را بر میانگیزد؛ پس هر فردی که با محرک غیرشرطی همراه است، پاسخ غیر شرطی را نیز ایجاد می کند و بدینترتیب زوجها هم هر چه بیشتر در حضور هم تقویت دریافت کنند، صمیمیتشان افزایش مییابد (خمسه و حسینیان، ۱۳۸۷).
۲-۱-۱-۱-۲- نظریه های تبادل اجتماعی و وابستگی متقابل
نظریه های تبادل اجتماعی[۱۹] (هومانس[۲۰]، ۱۹۸۵) و وابستگی متقابل[۲۱] (کلی و دیبیت[۲۲]، ۱۹۵۹) مانند نظریه های تقویت، بر نقش تقویت کنندهها در ارتباط صمیمانه تأکید دارند، اما این دو نظریه، به نوعی، از مدلهای تقویت فراتر رفتهاند. نظریهی تبادل اجتماعی، به جای اینکه صرفا بر کششهای اولیه میان زوج ها تأکید کند، رفتار صمیمانه را در طی روابط پیشرونده مورد بررسی قرار می دهد و غیر از تقویتکننده ها، به ساختارهایی چون تعهد و رضایتمندی از رابطه نیز توجه دارد. در نظریهی تبادل اجتماعی، پیش بینی می شود که اگر چه تقویتها میزان رضایتمندی از ارتباط را تعیین می کنند، ساختارهایی چون دسترسی به گونه های ارتباطی دیگر و میزان سرمایهگذاری در ارتباط است که سطح تعهد زوجها را نسبت به یکدیگر مشخص می سازد (خمسه و حسینیان، ۱۳۸۷).