۲-۱-۲-۱-نظریاتی در باب نگرش خود
۲-۱-۲-۱-۱- دسترسپذیری و نیروی تداعی
فرض میشود واحدها یا عناصری که شامل طرحواره خود فرد است، درجه های متفاوتی در نیرومندی تداعی با یکدیگر را دارا هستند (سگال[۲۱۵]و اینگرام[۲۱۶]،۱۹۹۴؛ به نقل از پناهنده، ۱۳۹۱). ممکن است اختلالات هیجانی، عناصر طرحواره مرتبط با خود، تداعی پایین در حوزه های مثبت و تداعی بالا در حوزه های منفی داشته باشند. اگر اطلاعات مرتبط به خود منفی با طرحواره، تداعی نیرومندی داشته باشند؛ مواجهه فرد با هر عنصر خاص مرتبط با طرحواره، دسترسپذیری دیگر عناصر مرتبط با طرحواره را افزایش خواهد داد؛ بنابرین در رویدادی که چنین عنصری فعال شده است، ارتباطات تداعی با دیگر محرکهای نسبت به خود منفی متشابه آن ایجاد خواهد شد و احتمال فعالسازی کامل طرحواره خود افزایش مییابد (کالین[۲۱۷] و لوفتوس[۲۱۸]، ۱۹۷۵). فازیو[۲۱۹] و ویلیامز[۲۲۰] (۱۹۸۶) همبستگی قوی میان دسترسپذیری یک طرحواره و درجه ادراک اطلاعات همخوان با آن را (سوگیری همخوان با طرحواره) نشان دادهاند. به این طریق، فرض شده است که تفاوتها در تعبیر و ادراک محیطی نشأت گرفته از تفاوتهایی در دسترس پذیری طرحوارههای مربوطه است.
۲-۱-۲-۱-۲- دیدگاه دسترس پذیری نگرش
از نظر این دیدگاه (فازیو، پاول[۲۲۱] و هر[۲۲۲]، ۱۹۸۳)، نگرشها به عنوان تداعیهای ارزیابیهای شی در حافظه نشان داده شدهاند که نیروی تداعیها دسترس پذیری نگرشها را تعیین میکند. علاوه بر این، تداعیهای ارزیابی شی نیرومندتر (یعنی دسترس پذیرتر)، به احتمال بیشتری از طریق مواجه شدن با موضوع نگرش به طور خودبخودی فعال میشوند (فازیو و ویلیامز، ۱۹۸۶). مهمتر اینکه نگرشهای دسترس پذیرتر (در مقایسه با نگرشهای کمتر دسترس پذیر)، “پیشبینی کننده قویتری برای ادراکات بعدی موضوع نگرش و رفتار بعدی به سمت موضوع نگرش” هستند (فازیو و ویلیامز، ۱۹۸۶). از این دیدگاه، زمان واکنش به سوالات نگرشی، منعکس کنندهٔ دسترسپذیری نگرش بر پایهٔ شواهد مطالعات گوناگون است که نشان میدهد (الف) بیان مکرر نگرشها سرعت را افزایش میدهد که با آن افراد به تصدیقهای نگرشی پاسخ میدهند و (ب) تصدیقهای نگرشی سریع به احتمال بیشتر همخوان با نگرشهای فعال شده خودکار در مقایسه با تصدیقهای نگرشی آهسته هستند. با این مطالعات ارزشمند، فازیو، ویلیامز و پاول (۲۰۰۰) بیان کردهاند که اندازهگیری دسترسپذیری نگرش، به علاوه پاسخهای نگرشی، راهبرد بسیار مفیدی برای افزایش پیشبینی نگرشها، عقاید و رفتارهاست.
۲-۱-۲-۱-۳- الگوی MODE[223] فازیو
این دیدگاه (فازیو و اولسون، ۲۰۰۳) از نظر مفهومی با دیدگاه دسترس پذیری نگرش مرتبط بوده، بیان میکند که تداعیهای ارزیابانه از موضوع دسترس پذیر به محض مواجهه با موضوع نگرش، به طور خود به خودی فعال شده (به عنوان مثال، در طی یک قضاوت نگرشی) و بر قضاوت نگرشی مربوط تاثیر میگذارد؛ بنابرین، مورد انتظار است که تداعیهای خودارزیابانه خودکار به احتمال بیشتری به طور خودبخودی برای نگرشهای خود بسیار دسترس پذیر در طی قضاوتهای خودارزشی فعال شود؛ بنابرین تداعیهای ارزیابانه خودکار به میزان نیرومندتری با قضاوتهای خودگزارشی برای نگرشهای خود بسیار دسترس پذیر، در مقایسه با کمتر دسترس پذیر مطابق باشد.
۲-۱-۲-۱-۴- یادگیری تداعیگرایانه
یادگیری تداعیگرایانه به عنوان پدیدهای در یادگیری تعریف شده است که تغییر در رفتار و عقاید به تغییراتی در روابط جهان منجر میشود (دی هائر، ۲۰۰۹). برای تأکید و روشن سازی بیشتر میتوان گفت اثرات یادگیری تداعیگرایانه از فرایندهای گوناگونی ریشه میگیرند. به عنوان مثال، اثرات یادگیری تداعیگرایانه، تغییرات در رفتار (مانند اثرات شرطی سازی کلاسیک) و تغییراتی در علاقه به محرک (مانند اثرات شرطی سازی ارزشی) به دلیل تکرار مکرر محرکهای خاص هستند. پژوهشها در مورد اثرات این دو روش میتوانند نسبت به فرایندهای گوناگون تاثیرگذار در آن روشنگر باشند (دی هائر، ۲۰۰۷). فرض شده که دو فرایند شایع باعث اثرات یادگیری تداعیگرایانه میشود: فرایند خودکار که شامل استدلال شناختی نیست و فرایند استدلال گزارهای که دربردارندهٔ استدلالهای گزارهای است؛ بنابرین افکار و رفتار چه از طریق اتصال تداعیهای ساده (فرایند خودکار) و چه از طریق ترجیحات سازمان یافته و استدلال شناختی (فرایند استدلال گزارهای) تحت تاثیر قرار میگیرند (شانکس[۲۲۴]، ۲۰۰۷) هر دو دیدگاه، بر اساس فرضهای متفاوتی بوده و پیشبینیهای متفاوتی برای اثرات یادگیری و تاثیر محیطهای یادگیری متفاوت دارند. لازم به یادآوری است که برخی از پژوهشگران اغلب فرایندهای خودکار را به عنوان فرایند شکلگیری تداعی یا صرفاً فرایند تداعیگرایانه نامیدهاند (دی هائر، وندروپ[۲۲۵] و بکرز[۲۲۶]، ۲۰۰۵) بر اساس این دیدگاه مفهومبندی کاملاً خودکار (یعنی بدون تاثیر شناخت یا آگاهی) است.
۲-۱-۳- آستانهها